صاحب ، ای فاضلی ، که از دانش
بندهٔ تست صاحب عباد
همت تست پیشوای علوم
فکرت تست مقتدای رشاد
همه محض محامدی و شرف
همه عین مکارمی و سداد
گشته طبع ترا هنر مامور
شده جان ترا خرد منقاد
ای گرفته عیار فضل بدان
طبع نقاد و خاطر وقاد
داند ایزد که : رفت بی تو مرا
هم ز دل صبر و هم ز دیده رقاد
باد حاصل ز من مراد اجل
گر مرا جز لقای تست مراد
تا عروضی ز حاف و خرم همی
اندر اسباب آرد و اوتاد
باد کون تو از فساد آمن
اندرین شاهراه کون و فساد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاد زی با سیاهچشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعدموی غالیهبوی
[...]
هر که بود از یمین دولت شاد
دل بمهر جمال ملت داد
هر که او حق نعمتش بشناخت
میر مارا نوید خدمت داد
طاعت آن ملک بجا آورد
[...]
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیشِ ما برداشت
[...]
آن شنیدی که حیدر کرار
کافران کشت و قلعه ها بگشاد
تا نداد او دو قرص نان جوین
هفده آیت خداش نفرستاد
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.