ای بعزم تو فتح را پیوند
پست با همت تو چرخ بلند
خان عادل تویی و از عدلت
هست چون خلد عدن خطبه چند
دین حق را کمالی و مرساد
بکمال تو از زوال گزند
از تو بر فرق نیک خواهان تاج
و زتو بر پای بدسگالان بند
خسروان را بمهر تو ایمان
سروران را به جان تو پیوند
خار با یاد مجلس تو چو گل
زهر با مهر حضرت تو چو قند
ناصح از دولت تو یابد کام
حاسد از صولت تو گیرد پند
مملکت بر کنار نشاندست
از تو امیدوار تر فرزند
کشت زار امید شد تازه
تا کفت تخم جود بپراکند
پردهٔ جهل علم تو بدرید
خانه ظلم عدل تو بر کند
لفظ تو گوشها بدر آراست
خلق تو مغزها بعطر آکند
برنخیزد مگر به نفع الصور
هر مه را زخم تیغ تو بفکند
خسروا، بودهام بهر وقتی
از قبول در تو روزی مند
دسته اعراض تو مرا امروز
سوخت بر آتش عنا چو سپند
گشته ام بی عنایت تو دژم
مانده ام بی رعایت تو نژند
چرخ بیدادگر بروی آورده
این چنین محنتم بهریک چند
حال بنده به کام بدخواهست
اندرین حال بنده را مپسند
تا بود پشت عاشقان چو کمان
تا بود زلف دلبران چو کمند
باد گیتی به امر تو راضی
باد گردون بحکم تو خرسند
سوی صدر رفیعت آورد
عاملان تو مال چاچ و خجند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیوه هر چند کابرشم بکند
هرچه آن بیشتر به خویش تند
بر سر باد تند و موج بلند
تا بیک آبخوستشان افکند
نرسد دست من به چرخ بلند
ورنه بگشادمیش بند از بند
قسمتی کرد سخت ناهموار
بیش و کم در میان خلق افکند
این نیابد همی به رنج پلاس
[...]
ای سنایی! ز جسم و جان تا چند؟
برگذر زین دو بینوا در بند
از پیِ چشمزخمِ خوشچشمی
هر دو را خوش بسوز همچو سپند
چه کنی تو ز آب و آتش یاد
[...]
گر خداوند عصمةالدین را
عارضه رنجه داشت روزی چند
آن بدان از بد ستارهٔ نحس
یا جفای سپهر بد پیوند
دولتی داشت بس به غایت تیز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.