نگارا تا تو از سنبل تراز ارغوان کردی
رخ چون ارغوان من برنگ زعفران کردی
ز مشک روی من کافور پیدا گشت از آن حسرت
که تو کافور روی خود مشک اندر نهان کردی
چون ماه آسمان تا روی تو خرمن زد از عنبر
مرا از عشق سرگردان چو ماه آسمان کردی
بصنعت در جوار عدل ظلمی را امان دادی
بحیلت از کنار شرع کفری را عیان کردی
ز عشق آتش زدی چندان بدلها در ، کز آن آتش
همه اطراف روی خود سراسر پر دخان کردی
گل لعلست خد تو که در مشکش وطن دادی
شب تیره است خط تو که بر روزش مکان کردی
تو کردی روز و شب جمع و فلک زین ممتحن گردد
درین معنی همانا تو فلک را امتحان کردی
حصاری ساختی از خط بگرد عارض وزان پس
ملاحت را درو تا حشر جانا ، جودان کردی
جهان مر نیکویی را کرد اسیر تو بدان معنی
تو چون خو را اسیر خدمت شاه جهان کردی
علاء دولت و دین ، آنکه گوید دولت و دینش :
همیشه کامران بادی! که ما را کامران کردی
خداوندای ، که گر با خاک درگاهش قرین گردی
جهان گوید : هنی بادت که با دولت قران کردی
چو بوسیدی کف او جرم گردون زیر پی سودی
چو بگزیدی در او ، اسب دولت زیر ران کردی
ایا شاهی، که چشم فتنه در خوابست از آن روزی
که تو در صحن عالم عدل خود را پاسبان کردی
اگر از بحر درخ خیزد و گر از کان گهر زاید
بجود و فضل دست و دل بسان بحر وکان کردی
بهنگام عطا دادن ، بوقت کینه آهختن
ولی را طرب کردی عدو را با فغان کردی
چرا پیراهن صبری ندوزد خصم تو ؟ گر تو
دلش چون دیدهٔ سوزن ، تنش چون ریسمان کردی
بسان خاک حزمت را بهر وقتی سکون دادی
بسان باد عزمت را بهر جایی روان کردی
هر آنکس کو زبان را کرد مطلق بر خلاف تو
تن او را اسیر حبس و محنت چون زبان کردی
تو از کاشانهٔ فطرت ، که با وصف حسن بودی
جهان را از علامات سعادت چون چنان کردی
هم اندر طینت آدم بدانشها ضمین گشتی
هم اندر رتبت حوا بروزیها ضمان کردی
هر آن خطی که مشکل بود بر گردون فرو خواندی
هر آن سری که مجمل بود در گیتی بیان کردی
بنان خویش را در ملک بخشی تولیت دادی
بیان خویش را بر گنج دانش قهرمان کردی
شرنگ دوستانت را بلذت چون شکر کردی
بهار دشمنانت را بصورت چون خزان کردی
چو بنمودی جبین خویش در هیجا سواران را
بسا مرد مبارز را که در صورت جبان کردی
هر آن غولی که در بیدا مضل کاروان بودی
زبیم عدل خویش او را دلیل کاروان کردی
بدان بقعه که کبکی بود بازی را امین کردی
در آن خطه که میشی بود گرگی را شبان کردی
سخن نور از حکم گیرد ، حکم جفت سخن کردی
بنان جاه از کرم گیرد ، کرم یار بنان کردی
بعون یار پیر و نصرة بخت جوان بنگر
چگونه صدر خود را مرجع پیر و جوان کردی؟
هر آنچ از وی ثنا یابی ، ز بخت نیک آن جستی
هر آنچ از وی دعا بینی ، بعمر خویش آن کردی
بسی بی خانه را دیدم که آمد سوی صدر تو
مرو را مدتی نزدیک قطب خاندان کردی
من بی نام و بی نانرا ، چو بگزیدم جناب تو
چنان کز جود فضل تو سزد با نام و نان کردی
بسان روبهی بودم بدام روزگار اندر
مرا در روضهٔ اقبال خود شیر ژیان کردی
بسعی خود طرب را با دل من آشتی دادی
بلطف خود فلک را بر تن من مهربان کردی
شکفته باد عیش تو ، چو باغ نو بهاران را
برای سایلان از زر چو باغ مهرگان کردی
ز شادی رنگ و روی تو بسان ارغوان بادا
که اشک دشمنان از غم برنگ ارغوان کردی
بعقبی در ، ز پیغمبر شفاعت بی کران بادت
که در دنیا بدینش در شجاعت بی کران کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییها و ویژگیهای محبوبی پرداخته که شاعر او را مورد ستایش قرار میدهد. شاعر از احساس عشق و شگفتی نسبت به محبوب سخن میگوید و او را به عنوان چراغ راه و مایه آرزوها توصیف میکند. در آن، اشارتی به محبتهای خداوند و برکات زندگی نیز وجود دارد و میگوید که محبوب توانسته است بین شب و روز توازن ایجاد کند و اثرات شگرفی را بر زندگیش بر جای بگذارد. شاعر همچنین به قدرت و جمال محبوب اشاره میکند و acknowledges that even adversities have transformed به لطف محبوب به تجربیات مثبت. در کل، این شعر تجلیگر احساسات عمیق عاشقانه و تقدیر از زیباییهای حیاتی در زندگی است.
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی تو زیبایی و دلربایی را با سنبل مقایسه کردی، رنگ چهرهام مثل زعفران تغییر کرد و به رنگ ارغوان درآمد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت صورتم، بوی مشک به مشام میرسد، ولی در دل من حسرتی هست که زیبایی تو را چون کافور پنهان کرده و نتوانستهام آن را ببینم.
هوش مصنوعی: وقتی که از زیباییهای تو همچون ماه در آسمان، دل من پر از عشق و سرگشتگی شد، انگار بویی خوش و دلانگیز به مشامم رسید. تو با روشنایی و جذابیتت مرا محو خود کردی.
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و مهارت در ایجاد دموکراسی و عدالت، ظلمی را نادیده گرفتی و با چرخش از اصول دینی، نادانی و کفر را به وضوح نشان دادی.
هوش مصنوعی: از عشق آنچنان در دلها آتش ایجاد کردی که آن آتش باعث شد تمام دور و بر خود را پر از دود کنی.
هوش مصنوعی: تو مانند گل خوشرنگ و زیبایی هستی که در مشک، جایی برای خود یافتهای. خطی که تو بر شب تار میکشی، آنقدر روشناست که بر روز نیز نمایان میشود.
هوش مصنوعی: تو روز و شب را به هم پیوند دادی و آسمان نیز به خاطر این آزمایشی که انجام دادی، در واقع تو آسمان را نیز آزمایش کردی.
هوش مصنوعی: تو دوری از زیباییها را با خط و مرزهایی که ایجاد کردی، محصور کردهای و بهوسیلهی آن، جذابیت و لطافت را برای خودت فراهم کردهای، بهطوری که حتی در روز رستاخیز و جدایی، این جذابیت هنوز پابرجاست.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر نیکیهای تو در بند و اسیر شده است، زیرا تو خود را به خدمت پادشاه جهان درآوردهای.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که میگوید خداوند او را در زمینههای دینی و دنیوی موفق کرده است، همیشه به خود کامیابی دست یافته و ما نیز از او بهرهمند شدهایم.
هوش مصنوعی: خداوندی، اگر با خاک درب خانهات جمع شوم، دنیا به من خواهد گفت که خوشا به حال تو که با عظمت قرآن تو مرتبط شدم.
هوش مصنوعی: وقتی که دستی را بوسیدی، تمام آسمانها به زیر پایت میآید و وقتی به درون او درآمدی، قدرت و موفقیت را زیر پای خود احساس میکنی.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که آیا کسی هست که در حالی که در خواب است، ممکن است دچار مشکلات و فتنهها شود؟ این موضوع اشاره به زمانی دارد که تو عدالت و امنیت خود را در زندگی و جامعه برقرار کردهای و به نحوی از آن محافظت کردهای.
هوش مصنوعی: اگر طلا از دریا به دست بیاید یا اگر از معدن بهدستآید، ارزش و خوبیاش مانند دریا و معدن باید در دل و دست تو باشد.
هوش مصنوعی: در زمان مناسب بخشش کردن و در زمان خشم، دشمن را با صدای ناله و فغان خوشحال کردهای.
هوش مصنوعی: چرا دشمن تو پیراهن صبرش را نخواهد دوخت؟ اگر تو دل او را مانند چشم سوزن و تنش را مانند ریسمان کردهای.
هوش مصنوعی: مانند خاک در هر زمانی آرامش و سکون خود را حفظ کردی و مانند باد، اراده و قدرت خود را در هر جا جریان دادی.
هوش مصنوعی: هر کسی که زبانش را آزاد و بیقید و شرط کند، و بر خلاف تو در سخن بگوید، او را به درد و رنج و اسارت میکشد، مانند همان بلایی که بر سر زبان تو آمده است.
هوش مصنوعی: تو از جوهر طبیعی خود، که زیبا و نیکو بودی، جهان را با نشانههای خوشبختی اینگونه رقم زدی.
هوش مصنوعی: در وجود آدم ویژگیها و صفات بسیاری نهفته است، و حوا نیز در مقام خود، جلوههایی از این صفات را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: هر نوشتهای که سخت و دشوار بوده، تو آن را به آسمان و جهان اطلاع دادی و هر موضوعی که مبهم و پیچیده به نظر میرسید، تو در دنیا به وضوح بیان کردی.
هوش مصنوعی: تو اختیارات خود را در سرزمین حکومت به کسی سپردی و سخن و بیان خود را بر گنجینهای از علم و دانش تسلط دادهای.
هوش مصنوعی: دوستانت را به عشق و محبت مانند شکر شیرین کن، اما نسبت به دشمنانت مانند فصل خزان سرد و بیحالت باش.
هوش مصنوعی: زمانی که چهرهات را در میدان نبرد به نمایش میگذاری، باعث میشوی که بسیاری از جنگجویان شجاع از ترس به خود بلرزند و از مبارزه فرار کنند.
هوش مصنوعی: هر غولی که در بیابان به کاروان آسیب میزد، با عدل و انصاف خود، او را به راهی که برای کاروان مناسب بود، راهنمایی کردی.
هوش مصنوعی: در آن مکانی که کبوتر به آرامش و بازی مشغول بود، تو چیزی را به امانت گذاشتی، و در آن جا که میش موجود بود، گرگی را به عنوان نگهبان معرفی کردی.
هوش مصنوعی: سخن مانند نوری است که از حکمت و دانش حاصل میشود. وقتی که از روی خوبی و بخشندگی صحبت میکنیم، این سخن به یاوری و دوستی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: به لطف یاری که از یک نیروی بزرگسال دارم و حمایت و کمک شانس جوان، نگاه کن که چگونه توانستهام مواضع خود را به مکان و مرجع جوانان و پیران تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از او ستایش کنی، به خاطر نصیب خوب و شایستهای است که به دست آوردهای. و هر دعایی که از او بگیری، در زندگی خود به آن رسیدهای.
هوش مصنوعی: من خانههای بسیاری را دیدم که به سمت تو آمدند، و تو مدتی آنها را نزدیک خود نگه داشتی.
هوش مصنوعی: من بدون نام و بدون نیاز به نان، وقتی به درگاه تو پناه بردم، به قدری از generosity و نعمتهای تو بهرهمند شدم که شایسته است کسی که نام و نان دارد، نیز از آن برخوردار شود.
هوش مصنوعی: من مانند روباهی بودم که در دام روزگار گرفتار شدم، ولی در بهشت شانس خود، مرا به شیر جوانی تبدیل کردی.
هوش مصنوعی: با تلاش خود، شادی را با دلم سازگار کردی و به لطف خود، آسمان را با مهربانی برای من به ارمغان آوردی.
هوش مصنوعی: عیش و زندگیات همچون باغی که در بهار شکفته شده است، سرشار از شادابی و سرزندگی باشد و برای دیگران مانند باغی در مهرگان، پرتوفیق و پرثمر گردد.
هوش مصنوعی: از خوشحالی چهره و روی تو مانند رنگ گل ارغوان باشد، چرا که اشک دشمنان از غم، رنگی به مانند ارغوان به خود گرفت.
هوش مصنوعی: از پیغمبر درخواست کن که شفاعتش همیشه بر تو نازل شود، چرا که تو در دنیا با شجاعت و دلیرانه عمل کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا سروی که سوسن را ز سنبل سایبان کردی
ز بوی سوسن و سنبل جهان پر مشگ و بان کردی
فکندی بر گل از عنبر هزاران حلقه و چنبر
بزیر هر یک از عمدا یکی جادوستان کردی
یکی را دل شکن کردی یکی را دل گران کردی
[...]
جبین را صندل اندود از چه ای ابرو کمان کردی؟
چرا در صبح کاذب صبح صادق را نهان کردی؟
نرفت از جا به اشک و آه، مشت استخوان من
چو شمعم بارهها در آب و آتش امتحان کردی
خدا کیفیت جام نگاهت را بیفزاید
[...]
به غیر آن ماه را بیمهر با من مهربان کردی
خلاف عادت خودکردنی ای آسمان کردی
نهادی داغ هجرم بر دل و از دیده ام رفتی
دلم را خون چکان و دیده ام را خونفشان کردی
مشو از حرف بدگو بدگمان وز در مران ما را
[...]
فلک ویران شوی بنگر چه ظلمی، در جهان کردی
به گیتی هر چه ای ظالم!دلت می خواست آن کردی
حسین آن نور حق در کربلا خواندی به مهمانی
ز راه دشمنی آواره اش از خانمان کردی
از اول در عراق آوردی، آن شاه حجازی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.