ای روی تو آفتاب تابان
بردی دل و نیست بر تو تاوان
تو آفت جانی و جهانی
نام تو نهادهاند جانان
چون عهد تو پشت من شکسته
چون جعد تو کار من پریشان
هجر تو مرا ز پای افگند
فریاد مرا ز دست هجران!
با خد تو تیره ماه گردون
از قد تو طیره سرو بستان
درد دل صدهزار کس را
یک بوسه ز دو لب تو درمان
با دو لب تو شکر نباید
زیره نبرد کس بکرمان
آنجا که لب و رخ تو آید
حاجت نبود براح و ریحان
بی دو رخ تو آید
بی دو لب تو چه راحت از جان ؟
چندان که تراست خوبی ، ای یار
عشقست مرا هزار چندان
صد کوه جفای تو کشیدم
یک ذره ندیمت پشیمان
هستند ببند هر که هستند
در دست تو کافر و مسلمان
شب ها ز فراق تو دو چشمم
چون دامن خیمه روز باران
در دیدهٔ من چرا بود آب ؟
گر چاه تراست در زنخدان
سر گشته چو گوی شد دل من
تا زلف تو گشت همچو چوگان
بخشای بر آن که دل کند گوی
پس با تو در افگند میدان
گفتی که : نهفته دار رازم
تکلیف مکن ، مرا مرنجان
با سرخی اشک و زردی رخ
راز تو نهفته داشت نتوان
وقتست که قصه ای نویسم
از جور تو سوی قصر خاقان
خاقان معظم ، آنکه او راست
گردون و نجوم او بفرمان
فرزانه کمال دولت و دین
بی خوف کمال او ز نقصان
بوالقاسم ، آنکه در کف او
مقسوم شدست رزق انسان
محمود ، که نام فرخ او
برنامهٔ حمد گشت عنوان
رادی ، که ممهدست و معمور
از بخشش او بلاد توران
گردی ، که مؤیدست و منصور
از کوشش او لوای ایمان
اجسام مخالفانش در خاک
از نوک سنان اوست پنهان
ارواح متابعنش در جنگ
از گرز گران اوست لرزان
از خدمت اوست جاه اشراف
وز حضرت اوست لاف اعیان
گیتی ببقاش داده میثاق
دولت بوفاش کرده پیمان
ای دامن قدر تو برفعت
پیراهن چرخ را گریبان
ای مهر ترا قرینه نصرت
وی قهر ترا نتیجه خذلان
هم لؤلؤ جود را کفت بحر
هم گوهر فضل را دلت کان
مأمور اشارت تو گردون
منقاد ارادت تو کیهان
شمع هنر تو عالم آرای
ابر کرم تو گوهر افشان
نه حلم تراست هیچ غایت
نه علم تراست هیچ پایان
چون رستم سکزیی بهیجا
چون طاتم طایبی در ایوان
از لطف تو خانهای احباب
بانضهت روضهای رضوان
وز عنف تو حله های اعدا
با وحشت حفره های نیران
سبحان الله ! چه روز بود آنک
راندی تو بسوی غزو یکران ؟
در زیر تو باره ای چو کوهی
در دست تو نیزه ای چو ثعبان
از نعرهٔ تو زمکانه واله
وز حملهٔ تو سپهر حیران
با لطف تو همچو آب آتش
با قهر تو همچو موم سندان
بارنده بساعتی حسامت
بر بفعهٔ اهل کفر توفان
از تو شده قصر شرع آباد
وز تو شده دار شرک ویران
بنموده برای نصرة حق
تیر تو در آن غزات برهان
از پیش سنان چون شهبت
بگریخته صد هزار شیطان
ایرانت شده بزیر رایت
تورانت شده بزیر فرمان
معلوم شده ز خاتم تو
کیفیت خاتم سلیمان
ای کرده بدست مرد دانا
هم نام بخدمت تو ، هم نان
من بنده هزار بار دیده
از بخشش تو نعیم الوان
طبعم ز مواهب تو تازه
جانم ز مکارم تو شادان
زان پس که مرا عنایت تو
پرورده بنعمت فراوان
منویس بگفت خصم نامم
بر حاشیهٔ کتاب نسیان
تا هست زمین همیشه ساکن
تا هست فلک همیشه گردان
جز شمع سخا و فضل مفروز
جز تخم وفا و عدل مفشان
اندر سفر و حضر ز آفات
بادات نگاهدار یزدان
دل کفته عدوی تو چو خامه
سر کوفته خصم تو چو سندان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به وصف معشوق و تاثیرات عشق بر شاعر پرداخته است. شاعر از زیباییهای معشوقی چون آفتاب و جانان یاد میکند و میگوید که جدایی از او باعث رنج و پریشانیاش شده است. او عشق را نیرویی قوی معرفی میکند که حتی میتواند دردهای دل هزاران نفر را درمان کند. شاعر به ستایش از قدرت و بخشندگی معشوق میپردازد و او را سرچشمه خوبیها و نعمتها میداند. در نهایت، شاعر بر وفاداری و تعهدش به عشق تاکید میکند و از خداوند میخواهد تا او را از آفات و آسیبها حفظ کند.
هوش مصنوعی: ای صورت تو مانند آفتاب درخشان است، که دل مرا با زیباییات ربوده و هیچگونه خسارتی بر تو نیست.
هوش مصنوعی: تو زندگیبخش و مهمترین هستی، نام تو را به عنوان محبوب و دلبر شناختهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که قول و عهد تو به من خدشهدار شده است، با وجود زیبایی و شگفتی تو، زندگیام دچار آشفتگی و بینظمی شده است.
هوش مصنوعی: افسون جدایی تو باعث شده است که نتوانم سر پا بایستم و فریاد من از درد دوری تو به گوش میرسد!
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و شکوه موجود در «تو» اشاره میکند و آن را با زیبایی و ظرافت یک درخت سرو در باغ مقایسه میکند. خود «تو» در اینجا شخصی خاص است که نور و روشنایی را در مقایسه با تاریکی و بیروحی ماه گردون به تصویر میکشد. در واقع، این توصیف نشاندهنده ارزش و اهمیت وجود این فرد در زندگی شاعر است.
هوش مصنوعی: برای دلدردهای بیشمار انسانها، یک بوسه از لبهای تو کافی است تا همه آنها را تسکین دهد.
هوش مصنوعی: با دو لب شیرین تو نباید با کسی که تجربه و مهارت ندارد، دعوا و جدل کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که لبخند و زیبایی تو وجود داشته باشد، نیازی به گل و گیاه نیست.
هوش مصنوعی: بدون وجود چهرهی تو و بدون لبهای تو، زندگی چقدر راحت و بیدغدغه میشود؟
هوش مصنوعی: هرچقدر محبت و خوبی تو بیشتر است، عشق من به تو نیز هزار برابر بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: من بارهای زیادی را به خاطر بیمهری تو تحمل کردهام، اما هیچ نشانهای از پشیمانی تو را مشاهده نمیکنم.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دستان تو قرار دارد، چه کافر و چه مسلمان، در حقیقت همانند یکدیگر هستند.
هوش مصنوعی: چشمهای من در شبها به خاطر دوری تو، مانند دامن خیمهای است که هنگام باران پر از آب میشود.
هوش مصنوعی: چرا در چشم من مانند آب دیده میشود؟ اگر چاه آب در نازک زلف تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: دل من همچون گوی سرگردانی شده است، زیرا زلف تو مانند چوب چوگان آن را به این سو و آن سو میزند.
هوش مصنوعی: به کسی که دل از او بریدی، ببخشایید، پس با او در میدان گفتگو و بحث حاضر شوید.
هوش مصنوعی: تو گفتی که راز من را فاش نکن و مرا ناراحت نکن.
هوش مصنوعی: با رخت زرد و اشکهای سرخ، نمیتوان راز تو را پنهان کرد.
هوش مصنوعی: زمانی فرامیرسد که داستانی از ظلم تو بنویسم و آن را به قصر خاقان بفرستم.
هوش مصنوعی: خاقان بزرگ، کسی که فرمانروایی آسمان و ستارهها به دست اوست.
هوش مصنوعی: فرزانه، در اوج کمال و ثروت و دین است و بدون ترس از نقص و کمبود، به این مقام رسیده است.
هوش مصنوعی: بوالقاسم، کسی است که رزق انسانها به دست او تقسیم شده است.
هوش مصنوعی: محمود، که به خاطر نام نیکش، موضوع ستایش و تقدیر قرار گرفت.
هوش مصنوعی: رادی، کسی که به دقت آماده و مشغول به کار است، به خاطر سخاوت او سرزمینهای توران رونق میگیرد.
هوش مصنوعی: تو همچون غبار پرچم ایمان هستی که با تلاش و کوشش مؤید و منصور در اهتزاز است.
هوش مصنوعی: اجسام دشمنانش در خاک، به وسیله نوک سنان او، پنهان ماندهاند.
هوش مصنوعی: روحهای پیرو او در جنگ به خاطر ضربات شدیدش میلرزند.
هوش مصنوعی: جایگاه و مقام اشراف به خاطر خدمت به اوست و زرق و برق عظمتی که دارند به خاطر حضور و وجود اوست.
هوش مصنوعی: جهان به تو وعدههای فراوان داده و بختت را به تو سپرده است.
هوش مصنوعی: ای دامن باشکوه تو، مانند پیراهنی است که آسمان را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: ای خورشید، تو نشانهای از پیروزی هستی و ای قهر، تو نتیجهی شکست و ناکامی.
هوش مصنوعی: دریای کرم و generosity (بخشش) لؤلؤهای زیبا را در خود دارد و دل تو مانند معدنی است که گوهرهای فضل و نیکی را در خود جای داده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تمام موجودات و جهان تحت فرمان و اراده تو هستند و نظم و جهتگیری آنها بر اساس خواست و نشانههای تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: شمع هنرت باعث روشنایی و زیبایی جهان است، و ناز و محبت تو مانند جواهر میدرخشد.
هوش مصنوعی: حلم و علم تو هیچکدام حد و مرزی ندارند و نمیتوان برای آنها پایانی قائل شد.
هوش مصنوعی: مانند رستم در سرزمین سکزی، تو هم در مکان نیکو و با شکوهی همچون طاتم طایبی در کاخات قرار داری.
هوش مصنوعی: به برکت محبت و رحمتی که از توست، خانههای دوستان مانند باغهای بهشتی زیبا و دلنشین شده است.
هوش مصنوعی: از شدت خشم تو، سختیها و مشکلات دشمنان مانند حفرههای عمیق و ترسناک به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: الهی، چه روز بزرگی بود زمانی که تو به سمت جنگ بزرگ رفتی؟
هوش مصنوعی: تو مانند کوهی استوار و محکم هستی و در دستانت نیز سلاحی قدرتمند و مهیب چون ماری وجود دارد.
هوش مصنوعی: صدای تو چون طوفانی در آسمان طنینانداز است و حملهٔ تو باعث حیرت و شگفتی آسمانها شده است.
هوش مصنوعی: با محبت تو مانند آبی هستم که آتش را خاموش میکند و با خشم تو مانند مومی هستم که زیر سنگینترین اجسام تغییر شکل میدهد.
هوش مصنوعی: در زمانی که باران میبارد و احساس دوستداشتنی را ایجاد میکند، یک طوفان ناگهانی بر فراز کسانی که کفر ورزیدهاند، به وجود میآید.
هوش مصنوعی: از تو، بنای قوانین دینی استوار شده و به واسطه تو، مرکز بتپرستی و فساد نابود گردیده است.
هوش مصنوعی: تو با تیر انداختن برای دفاع از حق، در میدان جنگ دلیل و برهان را نشان دادی.
هوش مصنوعی: وقتی تو از ترس به سمت سنان فرار میکنی، انگار که صد هزار شیطان به دنبالت هستند.
هوش مصنوعی: ایران تحت پرچم تو قرار گرفته و سرزمین تو زیر فرمان تو است.
هوش مصنوعی: از نشان خاتم تو، ماهیت و ویژگیهای خاتم سلیمان مشخص شده است.
هوش مصنوعی: ای مرد دانا، تو که بدی را انجام دادهای، هم نام تو را به خدمت میبرم و هم نانم را تقدیم تو میکنم.
هوش مصنوعی: من بارها و بارها از بخشش و رحمت تو لذت بردهام.
هوش مصنوعی: وجودم از برکتهای تو سرشار است و روح و جانم به خاطر نیکیها و فضیلتهای تو شاداب و خوشحال است.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه با لطف و محبت تو، بهرهمند شدم و سرشار از نعمتهای فراوان گردیدم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی میگوید که دشمن او نامش را در حاشیه یک کتاب فراموشی نوشته است. به طور کلی، نشاندهندهٔ این است که شخص به فراموشی یا عدم توجه به دشمنش اشاره دارد و ممکن است به چالشهای مرتبط با یادآوری و اهمیت نامها و هویتها نیز اشاره کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین وجود دارد، ثابت و بدون حرکت خواهد بود و تا زمانی که آسمان هست، در حال چرخش خواهد بود.
هوش مصنوعی: جز شمع بخشش و فضل جداییناپذیر، جز دانههای وفا و عدالت را نپاش.
هوش مصنوعی: در هر سفر و حضر، از آسیبها و خطرات محفوظ بمان، و این را از خداوند بخواه.
هوش مصنوعی: دل من مانند قلمی است که زخمهای عشق تو را مینویسد؛ و دشمن تو مانند سندانی است که بر آن کوبیده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر جانور و نبات و ارکان
سالار که کردت ای سخندان؟
وز خاک سیه برون که آورد
این نعمت بیکران و الوان؟
خوانی است زمین پر ز نعمت
[...]
آبان روز است روز آبان
خرم گردان به آب رز جان
بنشین به نشاط و دوستان را
ای دوست به عز و ناز بنشان
تا باده خوریم و شاد باشیم
[...]
آدینه و صبح و عید قربان
فرخنده گشاد هر سه یزدان
بر ناصر دین و تاج ملت
شاه عجم و پناه ایران
سنجر که نهیب خنجر او
[...]
دین را حرمیست در خراسان
دشوار ترا به محشر آسان
از معجزههای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
[...]
ای نایب عیسی از دو مرجان
وی کرده ز آتش آب حیوان
ای زهر تو دستگیر تریاق
وی درد تو پایمرد درمان
از جام تو صاف نوشتر، تیغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.