بدیع شعر تو ، ای صابر بن اسمعیل
مرا بسوی امانی وامن گشت دلیل
بساحت تن و در جان من بهم کردند
قصیدهٔ تو نزول و سپاه رنج رحیل
قصیده ای همه الفاظ او نشاط حزین
قصیده ای همه ابیات او شفای علیل
جلیل مرتبه ، لیکن دقیق در معنی
کثیر فایده ، لیکن ز روی لفظ قلیل
چو سلسبیل بود لفظ تو لطیف ، مگر
که سلسبیل سخن بر تو کردن سبیل ؟
همی ریاحین خیزد ترا ز آتش طبع
مگر تو داری میراث معجزات خلیل ؟
جهان ز شعر تو پوشد ملابس زینت
فلک ز نطم تو سازد جواهر اکلیل
متانتیست ترا در هنر ، رفیع و منیع
ولایتیست ترا در سخن ، عریض و طویل
بعلم بر همه عالم بود ترا ترجیح
بفضل بر همه گیتی ترا تفضیل
ایا بلند ضمیری ، که در فنون هنر
شدست طبع تو آگاه از دقیق و جلیل
بزادن چو تو فحل و بدادن چو توشهم
زمانه گشت عقیم و ستاره گشت بخیل
تراست هرچه معالیست ، اندک و بسیار
تراست هر چه معانیست ، جمله و تفضیل
تویی امیر امور ولایت دانش
در آن ولایت جز تو همه غریب و دخیل
سواد خط تو کحلیست بر بیاض صحف
کزوست چشم عروسان نظم و نثر کحیل
چگونه ای تو در اندوه حبس آن صدری
که در معالی و عقلست چون علی و عقیل ؟
چه عهد بود که در مجلس مقدس تو
بشعر جزیل همی یافتی عطای جزیل ؟
گهت رسیدی از جود دست او انعام
گهت رسیدی از سعی جاه او تبجیل
چگونه باشد در حبس ، آنکه بود او را
سرای پردهٔ حشمت کشید میل بمیل ؟
چگونه صبر کند از مکارم و افضال
کسی که بود با رزاق اهل فضل کفیل؟
اگر ز حبس بحبسش همی برند بقهر
چه شد ؟ نه برج ببر جست شمس را تحویل ؟
همی تواند در حبس دیدنش گردون ؟
کشیده بادا در دیدهای گردون میل ؟
رسیده شعر تو ، ای بی دلیل در هر باب
بلهو کرد همه انده مرا تبدیل
بجان خستهٔ من کرد نامهٔ تو ز لطف
چنانکه جامهٔ یوسف بچشم اسراییل
بدیع نیست چنان عهد و صدق و لطف و وفا
از آن خصال حمید و از آن جمال جمیل
تبارک الله ! هرگز بود بر غم فلک
مرا بصحن جوار تو در مبیت و مقیل ؟
رسیده از کنف جاه تو بحصن حصین
رسیده از لطف لطف تو بظل ظلیل
ثنای تست عدیل زبان من پیوست
اگر چه نیست مرا در زمانه هیچ عدیل
از آن نویسم کمتر ، که خدمتی دانم
نگاه داشتن مجلس تو از تثقیل
همیشه تا که بود در بسیطهٔ گیتی
یکی ز بخت عزیز و یکی ز چرخ ذلیل
بتو مراسم ؟ آداب زنده باد و عدوت
بتیغ حادثهٔ روزگار باد قتیل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و مدح صابر بن اسماعیل پرداخته و از زیبایی و غنای اثرات هنری او سخن میگوید. شاعر به تواناییهای خلاقانه و معنای عمیق آثار او اشاره کرده و این شعر را منبعی برای آرامش و درمان میداند. همچنین، شاعر به ویژگیهای برجسته شخصیت صابر و تأثیر او در ادبیات و هنر اشاره میکند و او را در زمرهی بزرگترین شاعران قرار میدهد. در نهایت، شاعر احساسات خود را نسبت به صابر بیان کرده و از دوستی و لطف او در شرایط دشوار زندگیاش قدردانی میکند.
هوش مصنوعی: زیبایی شعر تو، ای صابر بن اسمعیل، مرا به سوی آرامش و امنیت هدایت کرده است.
هوش مصنوعی: در جسم و روح من، درد و رنج تو سبب شدهاند که دلم از قصیدهات پر شود و سرشار از اندوه گردد.
هوش مصنوعی: شعری که تمام واژههایش حس شادی را در دل دارد، شعری که هر بیت آن برای بیمارانی که رنج میکشند، تسکین و درمانی به شمار میآید.
هوش مصنوعی: بزرگ و با ارزش است، اما در معنا بسیار دقیق است. فایدههای آن زیاد است، اما از نظر واژهها محدود به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر سخن تو شیرین و دلنشین باشد، مانند نهر زلالی است که چقدر زیباست؛ اما آیا میتوان مجدداً از این نهر در مورد خودت سخن گفت؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آیا از آتش درون تو، زینتها و زیباییها به وجود میآید؟ مگر تو از اعجاز و تواناییهای خلیلالله (ابراهیم) بهرهمند هستی؟
هوش مصنوعی: جهان به خاطر شعر تو زینت میگیرد و آسمان به واسطه نظم تو جواهراتی زیبا خلق میکند.
هوش مصنوعی: تو در هنر، مقام بلند و ارجمندی داری و در سخن، سخنانی گسترده و فراخ داری.
هوش مصنوعی: با دانش، تو بر همه دانشمندان برتری داری و به خاطر فضیلت، بر تمامی جهان برتری یافتهای.
هوش مصنوعی: ای کسی که از هنرهای مختلف آگاهی داری و در آنها مهارت پیدا کردهای، آیا تو فهم عمیق و والایی در این زمینهها داری؟
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی میپردازد که به اندازهای برجسته و باوقار است که تولد او سبب تحول در زمانه شده و ستارهای با ویژگیهای نیکو و پرثمر از آسمان درخشیده است. اما به نوعی، زمانه از نسل او محروم شده و دیگر نمیتواند چیزی به جامعه ارائه دهد. در واقع، اشاره به نایابی و کمبود ویژگیهای برجسته در میان مردم دارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از امور عالی و شایسته است، چه کم باشد و چه زیاد، متعلق به تو است. هر چیزی که از معانی و مفاهیم وجود دارد، خواه به طور کلی باشد یا به شکل خاص، باز هم برای توست.
هوش مصنوعی: تو رئیس و سرآمد امور علم و دانش هستی و در این عرصه جز تو، دیگران همگی بیگانه و وابسته به تو هستند.
هوش مصنوعی: خط تو مانند جوهر سیاه است بر روی صفحات سفیدی که چشم عروسان شعر و نثر به آن دوخته شده است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانی در اندوه زندگی کنی، در حالی که آن روح بلند که چون علی و عقیل فرزانه و باعظمت است، در درونت حبس شده است؟
هوش مصنوعی: چه میثاقی بود که در محفل با شکوه تو، با شعر فاخر و ارزشمند، عطایا و نعمتهای بزرگ دریافت میکردی؟
هوش مصنوعی: هر گاه که به لطف و بخشش او برسی، از زحمات و تلاش او به مقام و احترام میرسی.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی که در دنیای عظمت و شکوه قرار داشته، در حبس و زندان بماند؟
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی که خود را تحت حمایت پروردگار با فضل و کرامت میبیند، در برابر کارهای نیک و خوبیها صبر کند؟
هوش مصنوعی: اگر او را به زور از زندان بیرون ببرند، چه فایده دارد؟ آیا این که خورشید را از برج خود پایین بیاورند، ارزش دارد؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است در آسمان، دیدن او در حبس باشد؟ آیا بادی که از نظرها میگذرد، تمایل به دیدن او دارد؟
هوش مصنوعی: شعر تو به گونهای آمده که بیدلیل در هر موضوعی، تمام غمهایم را به شادی تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: نامهٔ تو به جان خستهام چنان تأثیر گذاشت که مانند جامهٔ یوسف در چشمان یعقوب بود.
هوش مصنوعی: این ویژگیها مانند عهد، صداقت، مهربانی و وفا، از صفات خوب و زیبای او انتزاع شده است و هیچ چیز جدیدی نیست.
هوش مصنوعی: خداوند را شگفتا! آیا هیچ غمی بر دل من رنجیده است که در جوار تو، در شب و روز، خود را به آرامش نرساندهام؟
هوش مصنوعی: از مقام و منزلت تو به مکانی امن و محکم رسیدهام و از مهربانی و الطاف تو در سایهای آرام و مطمئن قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: مدح تو بر زبانم جاری است، حتی اگر در این زمان کسی به اندازه تو نباشد.
هوش مصنوعی: من کمتر مینویسم چون میدانم که مهم است مجلس تو را از سنگینی و فشار دور نگه دارم.
هوش مصنوعی: در تمام طول تاریخ، همیشه در دنیای گسترده، افرادی با سرنوشتهای مختلف وجود داشتهاند؛ برخی از آنها به خاطر بخت خوبشان مورد احترام و ارزشمندی قرار گرفتهاند و برخی دیگر به خاطر ناملایمات زندگی و سرنوشت بدشان، در موقعیتهای ضعفی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: به تو گفتم که آداب زندگی را زنده نگهدار و دشمنیات را به مانند تیری در دل حوادث روزگار بکش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای میر بی نظیر و خداوند بی عدیل
همنام خویش را بهمه بابها بدیل
نه گوش روزگار شنیده ترا نظیر
نه چشم کائنات بدیده ترا عدیل
شاهی نیاوریده چو تو آسمان بزرگ
[...]
عمرم همی قصیر کند این شب طویل
وز انده کثیر شد این عمر من قلیل
دوشم شبی گذشت چگویم چگونه بود
همچون نیازتیره و همچون امل طویل
کف الخضیب داشت فلک ورنه گفتمی
[...]
ای روی تو چو خلد و لب تو چو سلسبیل
بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل
در طاعت هوای تو آمد دلم ، از آنک
از طاعتست یافتن خلد و سلسبیل
ناهید پیش طلعت تو کسی دهد فروغ؟
[...]
از روضه بهشت سبیل است سلسبیل
در پنج تن که ششمشان بود جبرئیل
ای روی تو چو خلد و لبانت چو سلسبیل
بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل
در طاعت وای تو آمد دلم از آنک
از طاعت است یافتن خلد و سلسبیل
ناهید پیش طلعت تو کی دهد فروغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.