گنجور

 
وطواط

ای چو چرخ بیستون رفیع

وی چو کوه بیستون صدرت منیع

چو زمانه دولتی داری عزیز

چون ستاره همتی داری رفیع

در مساعی کرده ‌های تو جمیل

در محامد گفته‌های تو بدیع

همچو صبر بخردان حزمت متین

همچو وهم زیرکان عزمت سریع

صدر محروس ترا گیتی غلام

رأی میمون ترا گردون مطیع

مجرمان آز را وقت عطا

لفظ و اخلاق تو بس باشد شفیع

ارتکاب کین تو بئس العمل

اکتساب مهر تو نعم الصنیع

تا بود اظهار دین شغلی شریف

تا بود انکار حق کاری شنیع

باد تا یوم الجزا نامت بلند

باد تا روز قضا جاهت وسیع

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

خسروا بود و هست خواهد بود

روزگارت رهی و چرخ مطیع

ملک را قدر تو سپهر بلند

عدل را همت تو حصن منیع

نه ز طبع تو هست جود شگفت

[...]

انوری

ای به طالع چو نام خود مسعود

وی به همت چو رای خویش رفیع

آسمان آن مطاع عالم کون

امر و نهی ترا به طوع مطیع

تیره ماه امید را داده

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه