چه لطفها که در این شیوهٔ نهانی نیست
عنایتی که تو داری به من بیانی نیست
کرشمه گرم سؤال است، لب مکن رنجه
که احتیاج به پرسیدن زبانی نیست
رموز کشف و کرامات سالکان طریق
ورای رمز شناسی و نکتهدانی نیست
به هر که خواه نشین گرچه این نه شیوهٔ تست
که از تو در دل ما راه بدگمانی نیست
مرا ز کیش محبت همین پسند افتاد
که گرچه هست سد آواز سرگرانی نیست
تو خون مردهٔ وحشی چرا نمیریزی
بریز تا برود، آب زندگانی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و محبت میان عاشق و معشوق میپردازد و به نوعی از ویژگیهای عشق و حالاتی که در این مسیر وجود دارد، اشاره دارد. شاعر به بیان لطفهای نهانی معشوق و بینیازی از کلام در ارتباط با عشق اشاره میکند. او همچنین به سادگی و روانی درک محبت و پرهیز از بدگمانی میپردازد. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که احساسات و عشق خود را نشان دهد، زیرا زندگی بدون این احساسات معنا ندارد.
هوش مصنوعی: در این شیوهٔ پنهانی، محبتهای زیادی وجود دارد، اما آن توجه و محبت که تو به من داری، هیچگاه به زبان نمیآید و بیان نمیشود.
هوش مصنوعی: لطفاً به طرز جذاب و دلنشینی رفتار کن و چیزهایی را که میخواهی بیان کنی، به زبان نیاور. نیازی به پرسش و توضیحات اضافی نیست.
هوش مصنوعی: رازها و ویژگیهای خاص سالکان راه حقیقت فراتر از فهم و دانستن مسائل پیچیده است.
هوش مصنوعی: به هر که میخواهی بنشینی، با این حال این روش تو نیست، زیرا در دل ما جایی برای بدگمانی نسبت به تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من از عشق و محبت به این نتیجه رسیدم که هرچند موانع و مشکلاتی وجود دارد، اما هیچ چیز نمیتواند مانع شادی و سرور من شود.
هوش مصنوعی: چرا خون مرده و بیاستفاده را هدر نمیدهی؟ بریز تا برود، زیرا این آب زندگی نیست که به درد بخورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مرا که هیچ نصیبی ز شادمانی نیست
بسی تفاوتم از مرگ و زندگانی نیست
بروزگار جوانی اگر ترا رنگیست
مرا بجز سیبی رنگی از جوانی نیست
ز من فلک عوض عشوه عمر می خواهد
[...]
خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست
پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
درخت قد صنوبر خرام انسان را
مدام رونق نوباوهٔ جوانی نیست
گلیست خرم و خندان و تازه و خوشبوی
[...]
اگرچه یار مرا هیچ مهربانی نیست
ورا چو من به جهان هیچ بنده جانی نیست
فدای جان عزیزش هزار جان و جهان
مرا مودّت و عشق رخش نهانی نیست
یقین که در دل تو نیست مهربانی نیز
[...]
بقای عمر در این خاکدان فانی نیست
جهان پر از غم و امید شادمانی نیست
گل مراد از این آب و گل چه میجوئی
که در ریاض جهان بوی کامرانی نیست
برای صحبت یاران مهربان کریم
[...]
کدام زخم که بر من ز دلستانی نیست
کدام خاک کش از خون ما نشانی نیست
بخوشدلی نه که خاموشم از تو چون صورت
هزار غم ز تو دارم مرا زبانی نیست
مراست جانی و خواهم به پات افشاندن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.