آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان
طوق در گردن همان زنجیر در پا همچنان
رفته بودم ز آتش امید در دل شعلهها
آمدم دل گرم از سوز تمنا همچنان
یار خسرو گشت شیرین و برید از کوهکن
کوهکن ره میبرد در کوه خارا همچنان
پیش لیلی کیست تاگوید ز استیلای عشق
بازگشت از کعبه مجنون رند و رسوا همچنان
رو به شهر و ملک خویش آورد هر آوارهای
وحشی بی خان و مان در کوه و صحرا همچنان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عاشقان و سرگردانی آنان در جستجوی محبوب میپردازد. شاعر احساس میکند که در اسارت عشق و آرزوها گرفتار شده است و هرچند به جستجوی محبوب میرود، همچنان در غم و دلتنگی باقی میماند. اشاره به شخصیتهای مشهور عاشقانه مانند مجنون و لیلی نیز به عمق این احساسات کمک میکند. در نهایت، شاعر از آوارهگی و سرگردانی افراد در عشق و زندگی یاد میکند که آنها را در کوه و صحرا رها کرده است.
هوش مصنوعی: به اینجا آمدم، تمام وجودم درگیر ولع و عشق است، مانند طوقی که بر گردن آویخته شده و زنجیری که به پاهایم بسته است.
هوش مصنوعی: من از دلی پر از ناامیدی و شعلههای آتشین رفته بودم، اما با اشتیاق و آرزویی سوزان، دوباره دلگرم و شاداب بازگشتم.
هوش مصنوعی: یار خسرو به شیرین تبدیل شد و از کوهکن جدا شد. کوهکن در دل کوههای سخت راه میپیماید و همچنان به سفر خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که به لیلی بگوید از تسلط عشق چگونه به سرزمین کعبه، مجنون رند و رسوا بازگشته است.
هوش مصنوعی: هر بیخانمانی که در کوه و دشت سرگردان بود، به سمت شهر و سرزمین خود بازگشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.