گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
وحدت کرمانشاهی

تا نشوئید به می دفتر دانایی را

نتوان پای زدن عالم رسوایی را

سرنوشت ازلی بود که داغ غم عشق

جای دادند به دل لاله صحرایی را

آنکه سر باخت به صحرای جنون می‌داند

که چه سوداست به سر این سر سودایی را

برو از گوشه‌نشینان خرابات بپرس

لذت خلوت و خاموشی و تنهایی را

دعوی عشق و شکیبا ز کجا تا به کجا

عشق در هم شکند پشت شکیبایی را

نیست جایی که نه آنجاست ولیکن جویید

در دل خویشتن آن دلبر هرجایی را

برو ای عاقل و از دیده مجنون بنگر

تا ببینی همه سو جلوه لیلایی را

یافتم عاقبت این نکته کزو یافته‌اند

دلفریبان همه سرمایه زیبایی را

وحدت از خاک در میکده وحدت ساخت

سرمه روشنی دیده بینایی را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode