گنجور

 
واعظ قزوینی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «نی در سر شوق و، نی بدل پروا ماند» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «د» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ز
ش
گ
ل
م
ن
و
ه
ی

شماره ۱: بی رخصت دل زبان بگفتن مگشا

شماره ۲: افگند ز پای، ضعف پیری ما را

شماره ۳: نرمی، ز سر تو واکند غوغا را

شماره ۴: کاهید ز عشق تو تن و جان ما را

شماره ۵: تا کام دهی، نفس بخود معجب را

شماره ۶: دایم نبود جوانی ایام ترا

شماره ۷: بر نقش جهان که راه زد جاهل را

شماره ۸: در خانه، فراش و متکا نیست مرا

شماره ۹: پیری از عمر کرده بیزار مرا

شماره ۱۰: نبود چون نام، دشمنی انسان را

شماره ۱۱: از فیض هوا، سبز نگردد گل ما

شماره ۱۲: یارب! نه سزای تست گر کرده ما

شماره ۱۳: هر ذره ز مهر تست جانی بی‌تاب

شماره ۱۴: ای دل رخ از این سرای فانی برتاب

شماره ۱۵: ای روی تو در نمودن خود بیتاب

شماره ۱۶: خوش آنکه بغم شکفته باشی همه شب

شماره ۱۷: حسنت، روزی که دست و شمشیر افراخت

شماره ۱۸: ای آنکه غم لباس جان تو گداخت

شماره ۱۹: آنکو بدلش بیم گنه کمیاب است

شماره ۲۰: ملک است چو خانه‌ای که دردار فناست

شماره ۲۱: هر چند قبا درشت تر، ژنده تر است

شماره ۲۲: ما را نه حرف تند یاران ضرر است

شماره ۲۳: در رسته عاشقی،که نفعش ضرر است

شماره ۲۴: هر چند کلام تو چو در و گهر است

شماره ۲۵: ای آنکه بهر دمت هوای دگر است

شماره ۲۶: ای آنکه همیشه ملک و مالت هوس است

شماره ۲۷: از هر نعمت که در جهان دسترس است

شماره ۲۸: دامن زن آتش فنا، این نفس است

شماره ۲۹: آن را که نه آتش خرد خاموش است

شماره ۳۰: آبادی از این خراب جستن غلط است

شماره ۳۱: لذت دگر از شباب جستن غلط است

شماره ۳۲: این راهزنان که راهروشان نام است

شماره ۳۳: نفس تو، که تن پروریش آیین است

شماره ۳۴: ز آن موی میان، فکر مرا جانکاه است

شماره ۳۵: ای آنکه ترا خانه آراسته است

شماره ۳۶: گفتم، ز چه آیا طرب از ما رفته است؟

شماره ۳۷: بشنو ز گذشتگان ترا گر گوشی است

شماره ۳۸: عمر تو خس و، زر آتش سوزانی است

شماره ۳۹: جایی که کسی پی نبرد، بی جایی است

شماره ۴۰: آیینه روی دلبران، مظهر اوست

شماره ۴۱: زین باغ، که در وی گل شادی خودروست

شماره ۴۲: ای آنکه دلت جز بهوس مایل نیست

شماره ۴۳: ای آنکه ترا جز غلیان همدم نیست

شماره ۴۴: کس را چو زبان نرم خود همدم نیست!

شماره ۴۵: امید ز هر که هست، باید برداشت

شماره ۴۶: هر بی جگری ز تنگ دنیا نگذشت

شماره ۴۷: بر درگه خلق، بندگی ما را کشت

شماره ۴۸: مستی جوانیم بطاعت چو نهشت

شماره ۴۹: از بهر خلافت پیمبر بی گفت

شماره ۵۰: دنیا، که بجلوه میکند مفتونت

شماره ۵۱: عزت، ثمر فروتنی میگردد

شماره ۵۲: ای آنکه همیشه در پی خوابی و خورد

شماره ۵۳: گه در غم پوششی و، گه در غم خورد

شماره ۵۴: عمر تو بفکر دنیی دون گذرد

شماره ۵۵: بدخو، از خوی خود بدوزخ باشد

شماره ۵۶: آتش اگرت ز عشق در سر باشد

شماره ۵۷: دل، از غم نانی اگرت خون باشد

شماره ۵۸: فرزند، برای روز بد میباشد

شماره ۵۹: هرگز نه ترا دل غمین میباشد

شماره ۶۰: گر شعر نه مال و ثروتم می بخشد

شماره ۶۱: از جوش شباب، پر دلت بی غم شد

شماره ۶۲: بی خاطر جمع، نکته دان نتوان شد

شماره ۶۳: ای آنکه بجمع سیم و زر حرصت خواند

شماره ۶۴: نی در سر شوق و، نی بدل پروا ماند

شماره ۶۵: نی سفره، نه کاسه، نی طبق میماند

شماره ۶۶: این مدعیان که راه نشناخته اند

شماره ۶۷: چون دیده بینشم عطا فرمودند

شماره ۶۸: ای گشته ز شب بخورد و خوابی خرسند

شماره ۶۹: کس جا بدل فتادگان تا نکند

شماره ۷۰: درد دل خسته را، نگفتن چه کند؟

شماره ۷۱: جاهل، چو هوس بچتر شاهی فگند

شماره ۷۲: طفلان، که فرح فزا و غم کاهانند

شماره ۷۳: گر باده غم نصیب ما زین خم بود

شماره ۷۴: گر قبله دل، نه کوی آن شاه بود

شماره ۷۵: از خوی درشت، دوست نایاب شود

شماره ۷۶: تا از دم گرمی سخنی سر نشود

شماره ۷۷: با خلق الفت، دماغ سازی خواهد

شماره ۷۸: هر کس که در این زمانه عزت جوید

شماره ۷۹: زاد ره مرگ، گریه و آه ببر

شماره ۸۰: از کار جهان، بترک و تجرید گذر

شماره ۸۱: از خانه خراب کردن خلق به زور

شماره ۸۲: تاکی ز شراب خواب مستی، برخیز!

شماره ۸۳: در مکتب عقل، خود کتاب خود باش

شماره ۸۴: ای آنکه ترا خوش غلیانیست تلاش

شماره ۸۵: مو، جوهر تیغ ابروی دلجویش

شماره ۸۶: ای ازلم ولانسلمت، خلق به تنگ

شماره ۸۷: در دیده چرغت، ای جهان فرهنگ

شماره ۸۸: چرغ تو که در صید ندانسته درنگ

شماره ۸۹: از صاف دلان نیست کدورت را رنگ

شماره ۹۰: هر سو برخ تو نیست زلف شبرنگ

شماره ۹۱: از واهمه چرغ تو آن زرین چنگ

شماره ۹۲: برخیز شب ای همای اوج اقبال

شماره ۹۳: ای آنکه نباشد از نمازت جز نام

شماره ۹۴: گر دل نشدی باین دو مصرع شادم

شماره ۹۵: هان کار بکن راست، که قامت شد خم

شماره ۹۶: ای درد تو لیلی دل مجنونم

شماره ۹۷: آن روز که بیدار از این خواب شوم

شماره ۹۸: ما دشمن خویش را، بیاری زده ایم

شماره ۹۹: عمری به عبث همنفس قال شدیم

شماره ۱۰۰: هر چند گناه تو عظیم است عظیم

شماره ۱۰۱: با اهل ستم مجوش بهر احسان

شماره ۱۰۲: از صدق، سخن کند اثر در دل و جان

شماره ۱۰۳: خواهی اگر از راحت کونین نشان

شماره ۱۰۴: جانت نشود پاک ز گرد عصیان

شماره ۱۰۵: خواهی که شود بر سر خلقت مسکن

شماره ۱۰۶: خالی ز خرد شد سر و، از نیرو تن

شماره ۱۰۷: هردم، رهم ای عشق بیک رنگ مزن

شماره ۱۰۸: همراه شباب، رفت نیرو از تن

شماره ۱۰۹: از گنج عطای تو، چه کم دارم من؟

شماره ۱۱۰: موجود، کسی به جز تو نشمارم من!

شماره ۱۱۱: کم گو، که بود سخن چو در مکنون

شماره ۱۱۲: آمد پیری و، زشت شد صورت تو

شماره ۱۱۳: شد وعده اگر خلاف در حضرت تو

شماره ۱۱۴: واعظ چه کسست؟ کمترین بنده تو!

شماره ۱۱۵: پر در پی وصل آرزوها تک و دو

شماره ۱۱۶: دردی که بسوی چاره ساز آیی کو؟

شماره ۱۱۷: از بهر شناساییت از لطف اله

شماره ۱۱۸: ای از مرض حرص ترا دل مرده

شماره ۱۱۹: شاهی خواهی، گدایی از دست مده

شماره ۱۲۰: هستی نبود، جز غم و رنج و تعبی

شماره ۱۲۱: گر صاحب تاج و کمری، ورپاجی

شماره ۱۲۲: تا کی ز طمع خوار نظرها گردی

شماره ۱۲۳: ای دل، تو به تنگم از جفا آوردی

شماره ۱۲۴: نبود چو حضور قلب و مژگان تری

شماره ۱۲۵: ای آنکه تمام آرزو و هوسی

شماره ۱۲۶: با خشم و شره، همال تاکی باشی؟

شماره ۱۲۷: آمد پیری و، رفت ایام خوشی

شماره ۱۲۸: دنیاست سرای غم، تو یکسر شعفی

شماره ۱۲۹: بی داد و دهش ملک جهان نستانی

شماره ۱۳۰: گر در طلب معرفت یزدانی

شماره ۱۳۱: خوش آنکه ندارد غم فرزند و زنی

شماره ۱۳۲: در مبحث علم، تندخویی چه کنی؟

شماره ۱۳۳: آجل خواهی، به فکر عاجل چه روی؟!