گنجور

 
 
 
خیام

این کهنه رباط را که عالم نام است

وآرامگه ابلق صبح و شام است

بزمی‌ست که واماندۀ صد جمشید است

قصری‌ست که تکیه‌گاه صد بهرام است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خیام
جمال‌الدین عبدالرزاق

در راه دلم ز عشق تو صد دام است

امید من سوخته دل بس خام است

آن را که تویی یار چه بی یار کسیست

وانرا که تویی دوست چه دشمن کام است

جهان ملک خاتون

از شام سر زلف تو صبحم شام است

پختم هوس لب تو لیکن خام است

چشمت نظری نکرد در حال جهان

بیچاره به هرزه در جهان بدنام است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
عرفی

عشق آمد و گوید رسولم نام است

در حسن به آسمان صدم پیغام است

حکم است که دل و دین فروشید به درد

وین سهل ترین جمله احکام است

سعیدا

ایام بهار است نه می در جام است

نی سوخته ای هم نفس این خام است

کوتاهی طالع است یا بوده چنین

یا سختی اوقات در این ایام است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعیدا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه