ای ز آب روی تو شرمنده استغفارها
پشت بر کوه شفاعت خواهیت کردارها
تا نسیم خلق جانبخش تو در عالم وزید
خاست از دلها غبار ظلمت انکارها
از پی نظاره آیین شرع انورت
بر هم افتادند از دل تا زبان اقرارها
سایه تا از خاکبوس مقدمت، محروم شد
از خجالت گشت پنهان در پس دیوارها
از کرم سوی پریشان حالی واعظ نگر
تا چه دور افتاده از گفتار او کردارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان زیباییها و عظمت وجود مقدس یک شخصیت الهی میپردازد که در نظر مردم باعث شرمندگی و استغفار آنها شده است. در آن اشاره میشود که وقتی نور وجود او در عالم میتابد، ظلمت و انکارها برطرف میشوند. همچنین، با رسیدن به آیین او، دلها به اقرار و تسلیم در میآیند. در نهایت، از کرم و رحمت او یاد میشود که در میان جمعیت دچار سردرگمی شدهاند و از گفتار و کردار خود فاصله گرفتهاند.整体_receiver
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و دلنشین تو باعث شرمندگی توبهها است و در کنار کوه عظمت شفاعت تو، اعمال نیک ما به چشم نمیآید.
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم ملایم و لطیف وجود تو در عالم وزید، غبار تردید و انکار از دلها برطرف شد و آنها تازه شدند.
هوش مصنوعی: به دنبال مشاهده و شناخت آیین و شریعت تو، از دل تا زبان، اعترافها و اقرارها در هم آمیخته و متزلزل شدند.
هوش مصنوعی: وقتی سایه از برکات تو محروم شد، به خاطر شرم و خجالت، در پس دیوارها پنهان گشت.
هوش مصنوعی: به مهربانی نگاهی به وضعیت پریشان حال واعظ بینداز، تا ببینی که چقدر از عملش به گفتههایش فاصله گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
[...]
در خم گیسوی کافر کیش داری تارها
بهر گمره کردن پاکانست این زنارها
پرده بردار از رخی کان مایه دیوانگیست
کز دماغ عاقلان بیرون برد پندارها
فتنه و جور است و آفت کار زار حسن تو
[...]
ای گل روی تو برده رونق گلزارها
در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها
گر بیاد روی تو آبی خورم در وقت مرگ
بی گل از خاک رهی سر بر نیارد خارها
گل که باشد پیش روی تو که او را چون گیاه
[...]
ای عارض زیبای تو خندیده بر گلزارها
وز بوی زلف دلکشت آشفته شد بازارها
حال دل پر درد خود پنهان ز تو چون دارمش
سرّی ز تو پنهان بود؟ ای واقف اسرارها
از گلستان وصل او هستند هر کس با نصیب
[...]
گر نیابم بویی از وصل تو در گلزارها
همچو اشک خود به خون غلطم میان خارها
چون نقاب افکنده دیدت شاهد گل در چمن
کند ناخن ناخن از رشک رخت رخسارها
پیش خورشیدم چو دیواریست حایل هر رقیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.