ای گل روی تو برده رونق گلزارها
در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها
گر بیاد روی تو آبی خورم در وقت مرگ
بی گل از خاک رهی سر بر نیارد خارها
گل که باشد پیش روی تو که او را چون گیاه
بعد ازین آرند و بفروشند در بازارها
با چلیپای سر زلفت که ناقوس اشکند
نعره توحید خیزد زین پس از زنارها
حسن شهر آشوب (تو) چون بر ولایت دست یافت
سروران ملک را در پا رود دستارها
کار من زهد است و توبه دادن مردم زمی
گر می عشقت خورم توبه کنم زین کارها
عشق داند نقش اغیار از دل عاشق سترد
سکه را آتش تواند بردن از دینارها
کس برون خانه محرم نیست سر عشق را
در فرو بند این سخن می گوی با دیوارها
گر درختانرا بود از سر حلاج آگهی
آنچه از وی می شنودی بشنوی از دارها
گر بهار وصل خواهی سیف فرغانی برو
همچو بلبل در خزان دم درکش از گفتارها
دلبرا بی من مرو گر گویدت پور حسن
خیز تا طوفی کنیم ای دوست در گلزارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و魅力 معشوق میپردازد و اشاره دارد که چهره او زیبایی و رونق را به گلزارها میآورد. شاعر از عشق و دلدادگیاش سخن میگوید و بیان میکند که در لحظه مرگ، یاد معشوق برای او آرامبخش است. او در پی تأکید بر ارزش معشوق، اشاره میکند که گلهای دیگر در مقایسه با او بیارزشند و حتی زلف معشوق میتواند تمام نغمههای دنیا را تغییر دهد. شاعر به دلدادگی و زهد میپردازد و تأکید میکند که عشق میتواند رنگها و نقشهای دیگر را از دل عاشق محو کند. در نهایت، او از دوستش میخواهد که همیشه در کنار او باشد و در دنیای عشق و زیبایی با هم به گشت و گذار بپردازند.
هوش مصنوعی: ای گل، زیبایی چهرهات به گلزارها رونق بخشیده و در دل غنچهها، رازهای زیادی از زیبایی تو نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر در لحظه مرگ به یاد چهره تو بیفتم، حتی اگر بدون گل به خاک سپرده شوم، خارها از زمین سر نخواهند زد.
هوش مصنوعی: گلی که اکنون در پیش روی توست، در آینده به عنوان گیاه، چیده شده و در بازارها فروخته خواهد شد.
هوش مصنوعی: با زیبایی و جذابیت زلفت، صدای نواهایی بلند که به صدای توحید شباهت دارد، از بند و زنجیرها آزاد خواهد شد.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت تو در شهر باعث میشود که وقتی به مقام و موقعیتی میرسید، بزرگان و فرمانروایان از مقام خود پایین بیایند و به تو احترام بگذارند.
هوش مصنوعی: من به کار زاهدان مشغول هستم و به مردم نصیحت میکنم. اما اگر از می عشق تو بنوشم، دوباره از این کارها توبه میکنم.
هوش مصنوعی: عشق آگاه است که معشوقههای دیگر چه نقشی دارند و از دل عاشق همهچیز را پاک میکند. آتش عشق میتواند ارزش سکهها را از دینارها برباید.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به راز عشق درون خانه نزدیک شود، پس این حرف را با دیوارها بزن و در دل نگهدار.
هوش مصنوعی: اگر درختان از سر حلاج باخبر بودند، آنچه را که از او میشنیدی، از دارها میشنیدند.
هوش مصنوعی: اگر بهار عشق را میخواهی، مانند بلبل در فصل پاییز، به سراغ آن برو و از سخنان دیگران دوری کن.
هوش مصنوعی: عشق من، دور از من نرو! اگر به تو بگویند که برای کاوش در زیباییهای جهان برو، با من بمان تا با هم در گلزارها بگردیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
[...]
در خم گیسوی کافر کیش داری تارها
بهر گمره کردن پاکانست این زنارها
پرده بردار از رخی کان مایه دیوانگیست
کز دماغ عاقلان بیرون برد پندارها
فتنه و جور است و آفت کار زار حسن تو
[...]
ای عارض زیبای تو خندیده بر گلزارها
وز بوی زلف دلکشت آشفته شد بازارها
حال دل پر درد خود پنهان ز تو چون دارمش
سرّی ز تو پنهان بود؟ ای واقف اسرارها
از گلستان وصل او هستند هر کس با نصیب
[...]
گر نیابم بویی از وصل تو در گلزارها
همچو اشک خود به خون غلطم میان خارها
چون نقاب افکنده دیدت شاهد گل در چمن
کند ناخن ناخن از رشک رخت رخسارها
پیش خورشیدم چو دیواریست حایل هر رقیب
[...]
ای ز مژگان تو در چشم گلستان خارها
گل ز سودای رخت افتاده در بازارها
هر سحرگه کیمیای سرخ رویی می زند
آفتاب رحمت عام تو بر دیوارها
اهل تقوی هر سحر در قلزم خون می کشند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.