به پیری، از چه رو می افگنی کار جوانی را
چه میدانی که سلخی هست، ماه زندگانی را
کسی کز بار پیری حلقه شد قد چو شمشادش
سراپا چشم گردیده است و، میجوید جوانی را
دلیلی بهتر از افتادگی نبود ره حق را
که از بالای پستی، آب دارد این روانی را
در آفت خانه دنیا، تلاش خاکساری کن
زمین بودن سپر باشد، بلای آسمانی را
اگر خواهی نشاط، از حاصل گیتی بکش دامن
که دارد سرو، از آزادگی رقص روانی را
به وضع کهنه دیر این جهان، با این دل غمگین
بسی خندی، اگر بینی رباط زعفرانی را
گرفت از دست ما پیری، همه بود و نبود ما
به ما نگذاشت واعظ، هیچ جز داغ جوانی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان دانش و معنی ، شهاب الدّین تویی آنکس
که چشم عقل کم بیند ، چو تو بسیار دانی را
ز رای سالخوردت دان ، شکوه بخت برنایت
مربّی آنچنان پیری، سزد جوانی را
ز قحط مردمی عالم ، چنان شد خشک لب تا لب
[...]
عطارد مشتری باید متاع آسمانی را
مهی مریخ چشم ارزد چراغ آن جهانی را
چو چشمی مقترن گردد بدان غیبی چراغ جان
ببیند بیقرینه او قرینان نهانی را
یکی جان عجب باید که داند جان فدا کردن
[...]
نظر از جانب ما کن زکات زندگانی را
دلی ده باز ما را صدقة جان و جوانی را
به بوسی از سرم کردن توانی دفع صفرا را
به بویی از دلم بردن توانی ناتوانی را
چه بادش گر به دلداری دمی با بی دلی داری
[...]
کجا بودی که امشب سوختی آزرده جانی را
به قدر روز محشر طول دادی هر زمانی را
سئوالی کن ز من امروز تا غوغا به شهر افتد
که اعجاز فلانی کرده گویا بی زبانی را
به هر جنسی که می گیرند اخلاص و وفا خوب است
[...]
از آن چشمی که میداند زبان بیزبانی را
نکویان یاد میگیرند طرز نکتهدانی را
به نزد آنکه باشد تنگدل از دست کوتاهی
درازی عیب میباشد قبای زندگانی را
نمیخواهی که زخمت را به مرهم احتیاج افتد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.