گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
واعظ قزوینی

تا زنده است دل، نیست لذت پذیر دنیا

کی میشود نمک سود، ماهی ز شور دریا؟!

چون سایه، چند افتی در پای قصر و ایوان؟

بردار دست از شهر، بگذار سر بصحرا

با سوز عشق باشد، روشن طریق مقصد

آتش بلد نخواهد هرگز براه بالا

با کوچکان بیامیز تا روشناس گردی

گرچه جلی بود خط، بی نقطه نیست خوانا

ای نوجوان مکش سر، از پندهای واعظ

از اره زخمها خورد، تا شد نهال رعنا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode