با صبوری کارهای مشکل آسان میشود
درد چون با صبر معجون گشت، درمان میشود
میشود رحمت ز طینت چون برون کردی غرور؛
این بخار از خاک چون برخاست، باران میشود
یک سخن در هر مذاقی، میکند کار دگر
از نسیمی گل پریشان، غنچه خندان میشود
میرود از دل هوس، چون عشق میگردد پدید
شمع دزدد دم به خود، چون صبح تابان میشود
نیست عالم پیش نیک و بد به جز آیینهای
بر تو گر نیکی، چون گل، عالم گلستان میشود
جز به گرمی بدگهر را رام نتوان ساختن
آهن آتش تا نبیند، کی به فرمان میشود؟!
میکند واعظ سفر افزون بهای مرد را
میفزاید قیمت گوهر چو غلتان میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت صبر و تحمل در زندگی اشاره دارد. شاعر میگوید که با صبوری میتوان بر مشکلات غلبه کرد و دردها را درمان کرد. همچنین، صبر میتواند به نرمش و رحمت تبدیل شود و از غرور بکاهد. او به تأثیر کلام و محبت اشاره میکند که میتواند دلها را شاد کند. عشق میتواند هوس را از دل بزداید و چراغ دل را روشن کند. در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که در دنیای نیک و بد، تنها آیینهای وجود دارد که حقیقت را نشان میدهد و نیکی واقعاً میتواند زندگی را گلستان کند.
هوش مصنوعی: با حوصله و صبوری، مسائل سخت و دشوار به راحتی حل میشوند. اگر درد و مشکل را با صبر و تحمل بپذیریم، به درمان و بهبودی میرسیم.
هوش مصنوعی: وقتی که از خاک خالص و پاک، غرور و خودپسندی را کنار بگذاری، رحمت و محبت در دل تو شکل میگیرد؛ همانطور که وقتی بخار از زمین بلند میشود، در نهایت به باران تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: یک جمله در هر شرایط و وضعیتی تأثیر متفاوتی دارد؛ همانطور که وزش یک نسیم میتواند گلی شل و خراب را به گلبرگهای خندان تبدیل کند.
هوش مصنوعی: هوس به دل میرود و همچنان عشق در حال ظهور است. شمع به آرامی خود را پنهان میکند، مانند صبح که به تدریج روشن میشود.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در دنیا به جز یک آیینه نیست که نشان دهنده خوبی و بدی باشد. اگر تو آدم خوبی باشی، همچون گلی جوانه میزنی و جهان به مانند یک گلستان زیبا میشود.
هوش مصنوعی: تنها با محبت و گرمی نمیتوان کسی با روحی بد و ناپاک را آرام و مطیع کرد. همانطور که آهن فقط در دمای بالا نرم میشود، آدمی هم به فرمان و اطاعت درنمیآید مگر آنکه در دلش محبت و گرمی بوجود آید.
هوش مصنوعی: واعظ در سخنانش به اهمیت سفر و گردش اشاره میکند و میگوید که بهای انسانها در این سفرها بیشتر میشود، مانند اینکه ارزش یک گوهر زمانی که در حال حرکت و غلتیدن است، افزایش مییابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف گرد آور که بازم دل پریشان میشود
روی پنهان کن که بازم دیده حیران میشود
عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر
تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان میشود!
تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان
[...]
حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
زود نرخ جان درین بازار ارزان میشود
طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت
جبرئیل از پرتوش آلوده دامان میشود
صبر بیحاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست
[...]
خاک غربت در مذاقم آب حیوان میشود
صبح روشن خاطر از شام غریبان میشود
گرچه ننگ از نام ما داری چه شد، گاهی بپرس
لایق یاد ار نباشد خرج نسیان میشود
دیده ام تا سرکشیهایی خطت، در حیرتم
[...]
هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود
خاک مجنون زود بازیگاه طفلان می شود
لاله و ریحان نگیرد جای درد و داغ عشق
ورنه بر پروانه هم آتش گلستان می شود
از مروت نیست ما لب تشنگان را سوختن
[...]
گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان میشود
گر کنم دور آستین از دیده، طوفان میشود
پنبه برخواهم گرفت از داغهای خویشتن
مژده ده پروانه را کامشب چراغان میشود
تا مباد از پیش من بر هم خورد بازار ابر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.