تا نسازی با جفا، کی مشکلت آسان شود؟
غنچه تا بر خود نپیچد، کی لبش خندان شود؟!
میکند کوچک، بزرگان را تلاش سروری
خویشتن را بحر چون بالا برد، باران شود
ذوق عریانی چو یابی، تن بپوشش کی دهی؟
راز رسوا گشته نتواند دگر پنهان شود
بسکه میریزد عرق از شرم عکس خویشتن
دور نبود خانه ما آیینه ها ویران شود
اشک ریزم، تا زخواب ناز چشمی واکند
ابر گریان بعث خندیدن مستان شود
سیر میگردد ز عمر خویش از بس ناله ام
هر که واعظ یک نفس در کلبه ام مهمان شود!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مسائل انسانی و دردهای عاطفی پرداخته است. شاعر اشاره میکند که برای حل مشکلات و تسکین دردها، باید به خود و واقعیتها توجه کنیم. غنچه (نماد جوانی و امید) اگر به خود نپیچد، میتواند شکوفا شود و لبخند بزند. همچنین، در زندگی، بزرگی و ارجمندی با تلاش به دست میآید و فرد باید خود را به چالش بکشد. عریانی و ضعف ناشی از شرم، نمیتواند رازها را پنهان کند و در نهایت، هر انسانی از نالهها و رنجهای خود متاثر است. شاعر دعوت میکند تا با هم دردی و درک متقابل، به سمت زندگی بهتری حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که با سختی و بیرحمی رفتار نکنی، مشکل تو حل نخواهد شد. غنچه تا زمانی که خود را نپوشاند، لبخند نخواهد زد!
هوش مصنوعی: به افراد بزرگ و مهم یادآوری میکند که تلاشهایشان برای نشان دادن برتری و سلطه خود، همچون بارانی است که از بالا میبارد و شرایط را تغییر میدهد.
هوش مصنوعی: اگر شوق آزادی و بیپروایی را تجربه کنی، دیگر چگونه میتوانی خود را محدود کنی؟ رازهایی که آشکار شدهاند دیگر نمیتوانند پنهان بمانند.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیا از خودم، آنقدر عرق میریزم که ممکن است خانهام به خاطر وجود آینهها و تصویر خودم ویران شود.
هوش مصنوعی: من با اشک ریختن، امیدوارم که چشمان زیبای تو بیدار شوند و این درد و غم من تبدیل به شادی و سرور برای دلهای شاداب شود.
هوش مصنوعی: از بس که در زندگیام ناله و زاری کردهام، عمرم به سرعت میگذرد. هر کسی که یک لحظه به خانهام بیاید و به سخنانم گوش دهد، از حال من باخبر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه رخسارش همی در غالیه پنهان شود
زلف مشکینش همی بر لاله شادروان شود
دردم آن روی است و درمانم هم از دیدار او
دیده ای دردی که در وی بنگری درمان شود
نه شگفتست ار بگردد زلف جانان جانور
[...]
دل بدو دادم که جان از روی او شادان شود
جان من هست او سزد گر دل فدای جان شود
گر بر او نازد دل و جان نیست طرفه زان کجا
دل سوی دلبر گراید جان سوی جانان شود
چون گل خندانش رخ چون لاله نعمانش لب
[...]
گر چه شاخ میوه دار آرایش بستان شود
هم دی اصل چشم زخم ملک تابستان شود
از کمال هیچ چیزی نیست شادی عقل را
زان که کامل بهر آن شد چیز تا نقصان شود
شاخها از میوهها گر گشت چون بی زه کمان
[...]
چون نهان و آشکارا نزد تو یکسان شود
صحبتت پیوسته گردد، خدمتت آسان شود
آفتابت راست گردد رو نماید بی قفا
ذرهای سایه نماند، هرچه خواهی آن شود
اینت اقبال و سعادت، اینت بخت و روزگار
[...]
گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود
صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود
نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو
غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود
زلف سنبل را بیفشاند صبا مشاطه وار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.