دل بدو دادم که جان از روی او شادان شود
جان من هست او سزد گر دل فدای جان شود
گر بر او نازد دل و جان نیست طرفه زان کجا
دل سوی دلبر گراید جان سوی جانان شود
چون گل خندانش رخ چون لاله نعمانش لب
گریه بر خلق افتد از عشقش اگر خندان شود
لاله نعمان توان چید از رخش در ماه دی
ور بخندد بزم از او پر لؤلؤ عمان شود
ور فروغ دو رخش بر لؤلؤ عمان فتد
لؤلؤ عمان برنگ لاله نعمان شود
قطره باران شود لؤلؤ و هم لؤلؤ ز شرم
گر بدندانش نمائی قطره باران شود
روز رخشان گردد از زلف سیاهش تیره شب
وز رخش چون روز رخشان تیره شب رخشان شود
ابر درافشان شود گر بگذرد بر چشم من
ور بزلف او برآید باد مشگ افشان شود
ماه میدانی نگارا آفتاب مجلسی
فتنه بر تو جان دل در هر زمانی زآن شود
دوست آن باید که او را دوستدار خویشتن
گاه در مجلس خرامد گاه در میدان شود
هرکه با تو بسته شد زو بگسلد غم چون ز رنج
دور ماند هرکه او نزدیک وهسودان شود
آنگه بی فرمان او در عهد ایزد جاودان
همچو اندر عهد او یکروز بی فرمان شود؟
از کریمی هرچه از پیمان بگردد دشمنش
چون ظفر یابد بر او هم بر سر پیمان شود
کفر گردد کین او کر در دل مؤمن نهی
مهر او کرد در دل کافر نهی ایمان شود
دشمنان ملک او گر چند روز افزون بوند
چون خلاف او کنند افزونشان نقصان شود
لاله هاشان خار گردد درشان خارا شود
نقدهاشان نسیه گردد حفظشان نسیان شود
سوی او با تیغ و تیر آیند اندر دستشان
تیغ گردد دستها سوفارها پیکان شود
هر زمینی را که در وی با عدو جنگ آورد
خاک و خار و سنگ و ریگ او بدگر سان شود
خاک او شنگرف گردد خار او زوبین شود
سنگ او یاقوت گردد ریک او مرجان شود
پیش تیر او شود سندان بسان موم نرم
پیش تیر دشمنانش موم چون سندان شود
ای خداوندی که هرکو خفت جفت کین تو
گر فرشته باشد اندر خواب جاویدان شود
از پی آن تا تو روزی گوی در چوگان نهی
گاه مه چون گوی گردد گاه چون چو گان شود
گر گهی نکبت رسد ملک ترا چون عادتست
سینه بفروزد ز غم زین دشمنت شادان شود
خسروان را دل نباید خست و رخستی بدانکه
شیر بی چنگال نبود گرچه بی دندان شود
چون کنی آهنک او زیر و ز بر گردد جهانش
از پشیمانی و غم با خویشتن پیچان شود
هرچه اندر طالع تو نکبتی بود آن گذشت
زین سپس ملک تو بیش از ملک نوشروان شود
بس نیاید تا تو در روی زمین سلطان شوی
وز همه کس چاکر تو زودتر سلطان شود
هم پشیمان گشت خصم از دیدن دیدار تو
زین پشیمانی و غم هر دم دلش بریان شود
وان کجا ترسد که حجتهای تو نادان گرفت
گرچه دانا مرد چون ترسان شود نادان شود
خسرو امیران کجا یارند دیدن روی تو
گرچه ایمن باشد آنکو با تو در ایمان شود
گرچه رو به بند و دستان بیشتر داند ز شیر
چون ببیند شیر را بی بند و بی دستان شود
ورچه از شاهین کبوتر تیزتر باشد بپر
چون ببیند روی شاهین خیره و لرزان شود
ورچه انجم صدهزار است و یکی هست آفتاب
چون برآید آفتاب انجم همه پنهان شود
وز خرد چون بنگری تو مهتری او کهتر است
عز دارد کهتری کز مهتری ترسان شود
تا جهان باشد مباد از وصل تو خالی جهان
زانکه پیش از رستخیز از هجر تو ویران شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی و تاثیر عمیق آن بر روح و جان انسانهاست. شاعر ابتدا به رابطه عشق و جان میپردازد و بیان میکند که جان او به خاطر محبوبش شاد است و در پی فدای دل برای عشق واقعی است. سپس توصیفاتی از زیبایی محبوب ارائه میدهد و عشق را به گل و لاله تشبیه میکند و تأثیر خندیدن محبوب بر دل دیگران را آشکار میسازد.
شاعر در ادامه از قدرت و عظمت خداوند سخن میگوید و به دشمنان اشاره میکند که با وجود کینه و خصومت، در نهایت دچار نقصان میشوند. همچنین به وفاداری و دوستی در عشق اشاره میکند و میگوید که هر که به محبوب نزدیکتر باشد، دوری را کمتر حس میکند.
در پایان، شاعر به امید و آرزوهایی در مورد قدرت و سلطنت میپردازد و میگوید که عشق و محبت میتواند دنیایی شگفتانگیز بسازد. تمام این تصاویر و استعارهها بیانگر عظمت عشق و تاثیر شگرف آن بر انسان و دنیا است.
هوش مصنوعی: به قلبم اعتماد کردم، چون از زیبایی او سرشار از شادی میشود. او جان من است و شایسته است که اگر لازم باشد، دل را فدای جانش کنم.
هوش مصنوعی: اگر دل و جان به معشوق دل بستند، چه شگفتی دارد! زیرا دل به سوی معشوق کشیده میشود و جان به سمت محبوب.
هوش مصنوعی: صورتش چون گل خندان است و لبهایش مانند لاله نعمان (نوعی گل) زیباست، اما از عشق او، اگرچه لبخند بر لب دارد، دیگران را به گریه میاندازد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از گل لاله در ماه دی (دیماه) بچینی، زیباییاش چنان است که میتواند مجلس را پر از لؤلؤ (مروارید) کند، به شرطی که او بخندد.
هوش مصنوعی: اگر نور و درخشش دوشقه بر روی لؤلؤهای عمان بیفتد، لؤلؤهای عمان به رنگ لاله نعمان در میآیند.
هوش مصنوعی: اگر قطرهای از باران به دندانهایت برخورد کند، آن قطره به مانند مروارید زیبا و ارزشمند میشود و حتی خود مروارید نیز از شرم و زیباییاش در برابر این قطره، رنگ میبازد.
هوش مصنوعی: درخشش روز به خاطر زلف سیاه او است که شب را تاریک میکند و چهرهاش مانند روزی روشن، شب را نیز تابناک و روشن میسازد.
هوش مصنوعی: اگر بادی به موهای او بپیچد، مانند ابر بر چشم من مینشیند و عطر خوشی را در فضا پخش میکند.
هوش مصنوعی: ای ماه، میدانی که آفتاب درخشان مجلسی است و هر لحظه دل و جان من به خاطر تو دچار فتنه و آشفتگی میشود.
هوش مصنوعی: دوست واقعی کسی است که همیشه به خودی خود اهمیت بدهد و در هر شرایطی، چه در محافل اجتماعی و چه در میدانهای دیگر، حضور داشته باشد و نشان دهد که به خود و به دیگران اهتمام میورزد.
هوش مصنوعی: هر کسی که با تو پیوندی برقرار کند، باید آن را قطع کند؛ زیرا غم و رنج از دوری دور میشود و هر کس که به تو نزدیکتر شود، دچار آسیب خواهد شد.
هوش مصنوعی: آنگاه که به ارادهی او در پیمان خداوند همیشگی، مثل این است که در زمان او یک روز هم بدون فرمان خواهد شد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به وعدههایش وفا نکند و از پیمان خود برگردد، دشمن او با پیروزی بر او، به سمت وفای به عهد بازخواهد گشت.
هوش مصنوعی: اگر محبت و دوستی او در دل مؤمن وجود داشته باشد، این احساس نمیتواند به کفر تبدیل شود. اما اگر این محبت در دل کافر باشد، میتواند باعث تقویت کفر او شود. در واقع، ایمان در دل مؤمن میتواند رشد کند و در دل کافر، کفر را تقویت کند.
هوش مصنوعی: اگرچه دشمنان پادشاه ممکن است در تعداد و قدرت زیاد شوند، اما اگر با او مخالفت کنند، در نهایت از قدرتشان کاسته خواهد شد.
هوش مصنوعی: گلهایی که زیبایی و لطافت دارند، وقتی زمان میگذرد و مشکلات بر سر راهشان میآید، به مثل خار تبدیل میشوند. ارزشها و داراییهایشان نیز روز به روز کاهش مییابد و آنچه را که باید حفظ کنند، به فراموشی میسپارند.
هوش مصنوعی: سوی او با تیغ و تیر میآیند، در دستشان تیغها و پیکانها قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: هر زمینی که انسان در آن در برابر دشمن مبارزه کند، وضعیت آن زمین تغییر میکند و خاک، سنگ و ریگ آن به گونهای دیگر پدیدار میشود.
هوش مصنوعی: خاک آن شخص به رنگ سرخ زیبا در میآید، خارهایش مانند نیزه تیز و برنده میشوند، سنگش به زیور یاقوت تبدیل میشود و ریگهایش به مرجان مبدل میگردند.
هوش مصنوعی: در برابر تیرهای او، همچون موم نرم میشود و در مقابل تیرهای دشمنانش، همانند سندان سخت میشود.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که هر کس در خواب برود، حتی اگر فرشته باشد، برای همیشه در خواب باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: گاهی زندگی همچون بازی چوگان است؛ وقتی که تلاش میکنی و در پی رسیدن به هدفی هستی، ممکن است شرایط تغییر کند و گاه تو به گوی و گاه به چوبی که آن را هدایت میکند، تبدیل شوی.
هوش مصنوعی: اگر روزی سختی و شرايط بد به سراغ کشور تو بیاید، مانند همیشه، دل تو از غم دشمنانت در تنگی خواهد بود و در عین حال، به نوعی از این موضوع شاد خواهد شد.
هوش مصنوعی: نباید دل شاهان را خسته کرد و باید به زیباییهایشان توجه داشت، چرا که اگرچه شیر دندان نداشته باشد، بدون چنگال هم نمیتواند خود را به خوبی保护 کند.
هوش مصنوعی: وقتی تو آهنگ را مینوازی، او از درون به خود میپیچد و دنیا با پشیمانی و غم تغییر میکند.
هوش مصنوعی: هرچه بدی و شگون در سرنوشت تو وجود داشت، اکنون از آن گذشته است؛ از این پس، سلطنت تو بزرگتر از سلطنت نوشروان خواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو بر روی زمین به مقام سلطنت نرسیدهای، هیچکس جز تو نمیتواند زودتر از دیگران به مقام و موقعیتی برسد.
هوش مصنوعی: خصم از دیدن تو پشیمان شده و حالا به خاطر این پشیمانی و غمی که دارد، هر لحظه دلش آتش میگیرد.
هوش مصنوعی: کسی که ترسویی دارد، حتی اگر دانشمند باشد، وقتی تحت تاثیر ترس قرار گیرد، به سطح نادانی تنزل میکند. در واقع، اگر کسی بخواهد با دلیل و منطق با او صحبت کند، او ممکن است به دلیل ترس از حقیقت دور شود و نتواند اطلاعات را به خوبی درک کند.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که امیران و بزرگان بتوانند چهره تو را ببینند، حتی اگر در امنیت کامل باشند، کسی که با تو در ایمان و اعتقاد باشد؟
هوش مصنوعی: هرچند که شخصی در قید و بند باشد و بیشتر از دیگران بداند، اگر شیر را بدون قید و بند ببیند، ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد و دچار تغییر شود.
هوش مصنوعی: اگرچه کبوتر از شاهین سریعتر باشد، اما به محض اینکه چهره شاهین را ببیند، دچار ترس و تردید میشود و نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: اگرچه ستارهها به تعداد بسیار زیاد و متنوعاند، اما هنگامی که خورشید طلوع میکند، همه آنها ناپدید میشوند و قابل مشاهده نیستند.
هوش مصنوعی: اگر با خرد و دانایی نگاه کنی، متوجه میشوی که کسی که بزرگتر به نظر میرسد، در واقع کوچکتر و حقیرتر است. عزت و بزرگی او از این میآید که کوچکترها از او میترسند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، نباید از وصال تو خالی باشد، زیرا قبل از قیامت، دنیا به خاطر جدایی تو ویران میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه رخسارش همی در غالیه پنهان شود
زلف مشکینش همی بر لاله شادروان شود
دردم آن روی است و درمانم هم از دیدار او
دیده ای دردی که در وی بنگری درمان شود
نه شگفتست ار بگردد زلف جانان جانور
[...]
گر چه شاخ میوه دار آرایش بستان شود
هم دی اصل چشم زخم ملک تابستان شود
از کمال هیچ چیزی نیست شادی عقل را
زان که کامل بهر آن شد چیز تا نقصان شود
شاخها از میوهها گر گشت چون بی زه کمان
[...]
چون نهان و آشکارا نزد تو یکسان شود
صحبتت پیوسته گردد، خدمتت آسان شود
آفتابت راست گردد رو نماید بی قفا
ذرهای سایه نماند، هرچه خواهی آن شود
اینت اقبال و سعادت، اینت بخت و روزگار
[...]
گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود
صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود
نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو
غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود
زلف سنبل را بیفشاند صبا مشاطه وار
[...]
هرکه باشد بندهٔ او درجهان سلطان شود
خوش بود جانی که مقبول چنان جانان شود
روی او در دیدهٔ ما آفتاب روشن است
این چنین نوری کجا از چشم ما پنهان شود
هرچه آید در نظر نقش خیال او بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.