این قدر طول امل ره میدهی در دل چرا
مصحف خود را این خط میکنی باطل چرا؟
عیش دنیا احتلام خواب غفلت بیش نیست
از خیالی این قدر آلودگی ای دل چرا
از محیط آرزو بگذر نفس تا میوزد
در چنین باد مرادی این قدر کاهل چرا
صید مطلب تا کنی بگریز از خود همچو تیر
چون کمان حلقه برخود این قدر مایل چرا
قد خمید و دل همان بر زندگانی بسته است
همچو ناخن مانده یی در عقده مشکل چرا
دانه جان را ز کاه جسم میسازد جدا
این قدر لرزش ز باد مرگ ای حاصل چرا
چشم تا وا می کنی از خواب غفلت منزل است
چون ره خوابیده واعظ دوری منزل چرا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل و روح خود میپرسد که چرا به دنیا و خواب غفلت مشغول هستند و از حقیقت غافلاند. او به عیش و زندگی دنیا اشاره میکند که بیشتر شبیه یک خواب است و میگوید که باید از آرزوهای توخالی بگذریم و به دمی که در آن نفس میکشیم توجه کنیم. شاعر همچنین به مشکلات و چالشهای زندگی اشاره میکند و از دل میخواهد که به جای غفلت و سستی، تلاش بیشتری در صید حقایق زندگانی داشته باشد. او تأکید میکند که باید از خواب غفلت بیدار شویم و به حقیقت نزدیکتر شویم.
هوش مصنوعی: چرا اینقدر فرصت را برای آرزوهای بیهوده تلف میکنی؟ چرا دل خود را با افکار نادرست پر میکنی و به حقیقت آسیب میزنی؟
هوش مصنوعی: زندگی در دنیا مانند خوابی است که در آن غفلت داریم و تنها توهماتی ما را به خود مشغول کردهاند. ای دل، چرا باید به این همه آلودگی بیفایده دل ببندی؟
هوش مصنوعی: بگذار تا نفس تو از فضای آرزوها عبور کند، تا در چنین بادی که به سوی هدف میوزد، حرکت کنی. چرا اینقدر تنبل هستی؟
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن هدف، باید از خودت فاصله بگیری؛ مانند تیری که از کمان رها میشود. چرا باید اینقدر به خودت وابسته باشی؟
هوش مصنوعی: دلتنگی و اضطراب به قلبی که به زندگی وابسته است، مانند ناخنی که در گرهای گیر کرده باشد، ادامه دارد.
هوش مصنوعی: دانهی جان از کاه جسم جدا میشود، چرا این همه لرزش و اضطراب از باد مرگ؟ این موضوع نشاندهندهی جدایی روح از جسم و تأمل در مورد مرگ و عدم شماست.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمات را از خواب غفلت باز میکنی، متوجه میشوی که زندگی، خانهای است که در آن هستی. پس چرا باید به واعظ دور بمانی و از این خانه دور شوی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غیر حق را میدهی ره در حریمِ دل چرا؟
میکِشی بر صفحهٔ هستی خطِ باطل چرا
از رباطِ تن چو بگذشتی دگر معموره نیست
زادِ راهی بر نمیداری ازین منزل چرا
هست چون جان، چاردیوارِ عناصر گو مباش
[...]
این قدر آب هوس بستن به جوی دل چرا
میکنی ای دانه استعداد را باطل چرا
دل ازین منزل به جای زاد بردار و برو
کار آسانست بر خود میکنی مشکل چرا
چون دلم خون کرد منع گریه از یاری نبود
[...]
می نشینی روز و شب با مردم غافل چرا
زندگانی حرف می سازی بنا قابل چرا
خاطر خود را به دنیا می کنی مایل چرا
غیر حق را می دهی جا در حریم دل چرا
پرتو آهی ز جیبتگل نکرد ای دل چرا
همچو شمعکشتهبینوری درینمحفل چرا
مشتخون خود چوگل باید بهروی خویش ریخت
بیادب آلودهسازی دامن قاتل چرا
خاک صد صحرا زدی آب از عرقهای تلاش
[...]
جوهر قدسی، نهفته رخ در آب و گل چرا
مرغ روحانی، بتیغ دیو و دد بسمل چرا
قلب مومن عرش رحمن است و منزلگاه حق
خیل شیطان را بناحق ره در این منزل چرا
محفل قدس و مقام انس و مرآت شهود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.