غیر حق را میدهی ره در حریمِ دل چرا؟
میکِشی بر صفحهٔ هستی خطِ باطل چرا
از رباطِ تن چو بگذشتی دگر معموره نیست
زادِ راهی بر نمیداری ازین منزل چرا
هست چون جان، چاردیوارِ عناصر گو مباش
میخوری ای لیلی عالم غمِ محمل چرا
کار با تیغِ اجل در زندگانی قطع کن
کارها را میکنی بر خویشتن مشکل چرا
دَم چو آگاهی ندارد، تیغِ زهرآلودهای است
میزنی بر تیغ خود را هر دم ای غافل چرا
دیدهٔ صحرائیان از انتظارت شد سفید
اینقدر در حَی توقفکردن ای محمل چرا
ز اشتیاقت بحر از طوفان گریبان میدرد
پافشردن اینقدر ای سیلِ در منزل چرا
دیدهٔ قربانیان پوشش نمیگیرد به خود
چشمِ حیرانِ مرا میبندی ای قاتل چرا
صحبتِ حال است اینجا گفتگو را بار نیست
وقتِ ما را میکنی شوریده ای عاقل چرا
شد ز وصلِ غنچه خوشبو جامهٔ بادِ سحر
در نیامیزی درین گلشن به اهلِ دل چرا
میتواند کِشتِ ما را قطرهای سیراب کرد
اینقدر اِستادگی ای ابرِ دریادل چرا
خاکِ صحرای عدم از خونِ هستی بهتر است
بر سرِ جان اینقدر میلرزی ای بسمل چرا
چون شدی تسلیم، هر کامِ نهنگی ساحل است
اینقدر آویختن در دامنِ ساحل چرا
نوری از پیشانیِ صاحبدلان دریوزه کن
شمعِ خود را میبری دلمرده زین محفل چرا
شبنم از نظارهٔ خورشید بر معراج رفت
چشم میپوشی ز روی مرشدِ کامل چرا
ای که روی عالَمی را جانبِ خود کردهای
رو نمیآری به روی صائبِ بیدل چرا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به نقد و توبیخ انسانها میپردازد که چرا در زندگی خود به دنبال حقیقت نیستند و به جای آن، به امور بیارزش و سرابهای دنیوی میپردازند. او از انسانها میپرسد که چرا در حریم دلشان، غیر حق را راه میدهند و به خود زحمت نمیدهند تا از محدودیتهای جسمانی و دنیوی فراتر روند. شاعر به این موضوع اشاره دارد که زندگی به پایان میرسد و انسان باید خود را از غفلت بیدار کند و به حقیقت و وصال با معشوق الهی برسد. او همچنین از انتظار و توقف در آستانه عشق انتقاد میکند و میخواهد انسانها را به حرکت و تلاش برای رسیدن به حقیقت دعوت کند. در نهایت، سؤالهای متعددی مطرح میکند که در آنها بر سرزنش و پرسش از خود غافل بودن تأکید دارد.
هوش مصنوعی: چرا اجازه میدهی که چیزهای نادرست وارد قلبت شوند؟ چرا در زندگیات آثار و نشانههای بیارزش را میگذاری؟
هوش مصنوعی: وقتی از جسم و بدن عبور کردی، دیگر هیچگونه کینه یا بار اضافی برای سفر در این دنیا با خود نمیآوری. پس چرا هنوز در این مسیر میمانی؟
هوش مصنوعی: زندهدامانِ زندگی چون جان، داشتههای طبیعیاش را در چهارچوبی نگهداشته است. ای لیلی، چرا در دنیای درد و رنج خود غرق شدهای؟
هوش مصنوعی: در زندگی خود کارهایت را با احتیاط انجام بده و از خطرات دوری کن، زیرا اگر به موقع جلوی مشکلات را نگیری، خودت را به دردسر میاندازی.
هوش مصنوعی: وقتی انسان از حقیقت و واقعیت دور باشد، مانند شمشیری است که سم دارد و به خود آسیب میزند. هر لحظه که غافل هستی، خود را با این شمشیر خواهد زد. پس باید آگاه باشی و از غفلت پرهیز کنی.
هوش مصنوعی: چشمان بیابانیها از شدت انتظار تو به سفیدی گرایید. چرا ای کاروان، اینقدر درنگ میکنی؟
هوش مصنوعی: به خاطر اشتیاق تو، دریا چنان طوفانی شده که درختان را از ریشه میکند. پس چرا ای سیلِ در خانه، این همه بیتابی میکنی؟
هوش مصنوعی: چشمهای کسانی که قربانی شدهاند، هیچگاه به آرامش نمیرسد و تو ای قاتل، چرا مرا که در حیرت هستم به خودت نمیپیوندی؟
هوش مصنوعی: این میگوید که در اینجا صحبت از وضعیت و حال است و نیازی به بحث و گفتوگوهای بیخود نیست. عاقل، چرا وقت خود را برای چیزهای بیمعنا تلف میکنی؟
هوش مصنوعی: از لذت وصال گل خوشبو، نسیم صبح به این گلستان نپیوندید، چرا که این به اهل دل مربوط میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به تذکری دربارهٔ امید و persiance میپردازد. میگوید که حتی یک قطره آب نیز میتواند زمین ما را سیراب کند و یادآور میشود که چرا باید در برابر مشکلات ایستادگی کنیم، با وجود اینکه وضعیت ممکن است دشوار باشد. شاعر شاید میخواهد به این نکته اشاره کند که قدرتی در کوچکترین کمکها وجود دارد و نباید ناامید شد.
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا پر از درد و رنج است و گاهی بهتر است که به خاموشی و نبودن فکر کنیم. تو که به شدت تحت تاثیر مشقتها و سختیها هستی، چرا اینقدر نگران و مضطربی؟
هوش مصنوعی: وقتی که خود را تسلیم کردی، هر خواستهات مثل نهنگ در ساحل آسان و در دسترس خواهد بود. پس چرا اینقدر خود را در دامن ساحل نگهداری؟
هوش مصنوعی: مردان خدا و معنوی، با چهرهای نورانی و درخشان، به خاطر محبت و ایمان خود، به دیگران کمک میکنند. اما من چرا در این جمعی که پر از نور و امید است، دلمرده و ناامید هستم؟
هوش مصنوعی: شبنم به خاطر دیده شدن توسط خورشید به اوج و بلندی خاصی رسیده است. چرا تو از نگاه کردن به چهرهٔ راهنمایی که به کمال رسیده، خودت را دور میکنی؟
هوش مصنوعی: تو که همه عالم را به سمت خود جلب کردهای، چرا به من، صائب بیدل، توجه نمیکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
این قدر آب هوس بستن به جوی دل چرا
میکنی ای دانه استعداد را باطل چرا
دل ازین منزل به جای زاد بردار و برو
کار آسانست بر خود میکنی مشکل چرا
چون دلم خون کرد منع گریه از یاری نبود
[...]
این قدر طول امل ره میدهی در دل چرا
مصحف خود را این خط میکنی باطل چرا؟
عیش دنیا احتلام خواب غفلت بیش نیست
از خیالی این قدر آلودگی ای دل چرا
از محیط آرزو بگذر نفس تا میوزد
[...]
می نشینی روز و شب با مردم غافل چرا
زندگانی حرف می سازی بنا قابل چرا
خاطر خود را به دنیا می کنی مایل چرا
غیر حق را می دهی جا در حریم دل چرا
پرتو آهی ز جیبتگل نکرد ای دل چرا
همچو شمعکشتهبینوری درینمحفل چرا
مشتخون خود چوگل باید بهروی خویش ریخت
بیادب آلودهسازی دامن قاتل چرا
خاک صد صحرا زدی آب از عرقهای تلاش
[...]
جوهر قدسی، نهفته رخ در آب و گل چرا
مرغ روحانی، بتیغ دیو و دد بسمل چرا
قلب مومن عرش رحمن است و منزلگاه حق
خیل شیطان را بناحق ره در این منزل چرا
محفل قدس و مقام انس و مرآت شهود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.