پیری رسید و، قامت از آن در خمیدن است
کز پای، وقت خار علایق کشیدن است
مقراض وار شد چو قد از پیریم دوتا
معلوم شد که از همه وقت بریدن است
نور نگه بدامن مژگان کشید پای
یعنی که وقت پای بدامن کشیدن است
چین بر رخم چگونه نیفتد؟ که روز وشب
چون عمر، باد تند روی در وزیدن است
دیگر بگو چه تخم امل میتوان فشاند؟
اکنون که وقت سبزه ز خاکم دمیدن است
سیب ذقن گزیدن خوبان، دگر بس است
هنگام پشت دست بدندان گزیدن است
برچیده میشود چو بساط بزرگیت
دیگر چه جای این همه بر خویش چیدن است
دامان دل بچنگ هوس میدهی کنون
کز دست خویش، وقت گریبان دریدن است
دستت بزیر سنگ دوصد بار مانده است
اکنون که وقت دست ز دنیا کشیدن است
از کار شد دو بال جوانی و، پیریت
دل در هوای عیش همان در پریدن است
خوش نوبهار عمر به تعجیل میرود
برخیز چشم من، که علاجش دویدن است
افگنده عقل طوق گریبان بگردنم
زور جنون کجاست؟ که روز دریدن است
از یار و دوست، وقت سلام وداع شد
قامت مرا برای همین در خمیدن است
واعظ خموش، موعظه گفتن دگر بس است
من بعد وقت موعظه خود شنیدن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزادگی ز منت احسان رمیدن است
قطع امید دست طلب را بریدن است
بحری است زندگی که نهنگش حوادث است
تن کشتی است و مرگ به ساحل رسیدن است
سیر ریاض عالم جان با حجاب تن
[...]
مرگ سبکروان ، طلب آرمیدن است
چون نبض، زندگانی ما در تپیدن است
در شاهراه عشق ز افتادگی مترس
کز پا فتادن تو به منزل رسیدن است
بر سینه گشاده ما دست رد خلق
[...]
پیغمبریم و ملت ما غم کشیدن است
معراج ما به عرش کدورت رسیدن است
پیری رسید، چون نشود قامتم دوتا؟
تعظیم میهمان، بر مردم، خمیدن است
یار رقیب دیده، سزایش ندیدن است
دندان کرم خورده، علاجش کشیدن است
باید که عضو عضو تو کوشند بهر شکر
آن سانکه شکر گوش، نصیحت شنیدن است
پاداش یک دقیقه که غافل شوی ز حق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.