یک دل ز ناوک مژه او رها نشد
این تیر کج ز هیچ شکاری خطا نشد
تسکین نداد گریه ما را شب وصال
از سنگ سرمه آب روان بی صدا نشد
ما را به بوریای گران جان چه نسبت است
پهلوی خشک ما به زمین آشنا نشد
از آه ما گرفتگی دل نگشت کم
بر باد رفت عالم واین ابر وا نشد
عاشق کجا وپیروی کاروان عقل
هرگز دلیل بر اثرنقش پا نشد
کی می رسد به درد دل از دست رفتگان
از دست هر که دامن پر گل رها نشد
از یار دل به دوری ظاهر نگشت دور
هرجا که رفت بوی گل ازگل جدا نشد
شکر کجا به چاشنی فقر می رسد
داغ است نیشکر که چرا بوریا نشد
روشن نشد که راه کدام ودلیل چیست
تا از شکست پیکر ما توتیا نشد
زان دم که ریخت رنگ شب زلف او قضا
چون اشک شمع گریه عاشق قضا نشد
آب گهر زگرد یتیمی گرفت زنگ
صائب زگرد غم دل ما بی صفانشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عاشقانی میپردازد که نتوانستهاند از عشق و یاد معشوق رهایی یابند. شاعر از تیر غم و درد ناشی از فراق میگوید و تاکید میکند که هیچ چیز نمیتواند تسکینی برای غم دلش باشد. همچنین ابراز میکند که در برابر عشق، عقل و درک انسانی بیمفهوم است و هیچکس نمیتواند از عواطف عاشقانهاش فاصله بگیرد. به تصویر کشیدن ناتوانی عاطفی و شرایط نامساعد عشق، اصلیترین مضمون این شعر است که در آن عشق، دانایی و سرنوشت ناگزیری را به چالش میکشد. در نهایت، شاعر به حالت یتیمی و غم عمیق خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل من هرگز از تیر مژهی او آزاد نشد. این تیر کج هرگز از هیچ شکاری بیخطا نماند.
هوش مصنوعی: گریههای ما در شب وصال هیچ آرامشی پیدا نکرد و آب روان سرمهای از سنگ به صدا درنیامد.
هوش مصنوعی: ما به هر جایی که بخواهیم برویم، چقدر با اهمیت و ارزشمندیم؟ در مقایسه با زمین و طبیعتی که ما را احاطه کرده، به نظر میرسد که ما هیچگونه آشنایی با آن نداریم.
هوش مصنوعی: از غم و آه ما هیچ کم نشد و دلتنگیمان بیشتر شد. تمام دنیا از بین رفت و این باران هم باز نشد.
هوش مصنوعی: عاشق نمیتواند مانند کاروان عقل عمل کند، زیرا عشق و عقل هرگز نمیتوانند به یکدیگر وابسته باشند و عشق تنها نشانهای از عشق است و نه مدرکی از راهی که باید در آن پیش رفت.
هوش مصنوعی: کی کسی به درد دل از دست رفتهها میرسد، وقتی که کسی نتوانسته دامن پر از گل را رها کند؟
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که فاصله از محبوب افزایش یابد، بوی عشق و یاد او از دل دور نمیشود. در هر جایی که برود، عطر آن خوشبو همیشه همراهش خواهد بود.
هوش مصنوعی: شکر و شیرینی کجا به تلخی فقر میرسد؟ نیشکر که داغ و پرطعم است، چرا به سرنوشت بوریا (پارچه ساده) نمیرسد؟
هوش مصنوعی: هنوز مشخص نشده است که مسیر زندگی و علت آن چیست تا شکستهای ما به سادگی فراموش نشود و به ما کمک نکند.
هوش مصنوعی: از زمانی که رنگ شب از روی موهای او افتاد، بخت بیرحم به من اشکهایم را شبیه اشک شمع ریخت، اما درد عاشقی هرگز فراموش نشد.
هوش مصنوعی: آب طلا از غبار یتیمی به دست آمده است، مانند اینکه غم دل ما از غبار بیصفایی پاک نشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد
گو شو از آن هر که شود، گر مرا نشد
خورشید من خیال تو از من گهی نرفت
مانند سایه ای که ز مردم جدا نشد
روزی صبا نرفت به کویت که هردمی
[...]
حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد
در جلوه جمال تو رویت نهان شد
آراست یار جلوه نام و نشان بخود
ناگه فکند رخت و دگر بی نشان شد
آئینه خواست یار که بیند جمال خویش
[...]
هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد
یک حاجتم نماند که آنجا روا نشد
بختم فریب جلوه نیکاختری نخورد
فرقم زبون سایه بال هما نشد
در حیرت از شکستگی شیشه دلم
[...]
بی ترک مال، خنده بلب آشنا نشد
تا بر نخاست از سر زر، غنچه وا نشد
ای روزگار از تو به غیر از جفا نشد
کامی روا نکردی و کامت روا نشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.