چون به حکم پادشاه انس و جان
درمد این گشت سلمان، حکمران
گشت چون در حکمرانی مستقل
بنده اش گشتند خلق، از جان و دل
چون زمان زندگیش آمد به سر
پیک مرگش آمد و کوبید در
از قضا گردید بیمار و علیل
جیش عمرش کوفت طبل الرحیل
برکشید از پردهٔ دل، آه سرد
گفت با یاران، چنین آن نیک مرد
که مرا هنگام رحلت شد قریب
بایدم رفتن از این دنیا غریب
گفت ای نیکو سیر یاران من!
وی رفیقان و هواداران من!
مر مرا گفته است احمد این چنین
آن رسول اولین و آخرین
چون تو خواهی زین جهان بیرون شدند
مرده گان گویند همراهت سخن
اینک ای یاران، به تابوتم نهید
پیکرم را سوی قبرستان برید
پس به تابوتش نهادند آن زمان
بردن او را سوی قبرستان کسان
پس برون آمد ز تابوت آن جناب
با گروه مرده گان کرد این خطاب
کی گروه بی زبانان السلام
از جهان نادیده کامان السلام
چون به امر حق، سلامم بشنوید
لطف باشد گر جوابم را دهید
تا که از قبری صدایی شد بلند
که زمن بادت علیک ای ارجمند!
حضرت سلمان، جوابش چون شنید
گفت با یاران مرا واپس برید
که مرا گفتار احمد شد یقین
راست فرمود آن رسول پاک دین
پس به سوی خانه بردندش کسان
خفت در بستر به جسمی ناتوان
دوستان کردند با او این خطاب
که بیان فرما تو ای عالی جناب!
کز پس مردن، که غسلت می دهد
که کفن پوشاند و دفنت کند
حضرت سلمان گشود از هم در لب
گفت با آن قوم، از روی ادب
که مرا غسلم دهد آن پاکزاد
که جناب مصطقی را غسل داد
این سخن با دوستان خود بگفت
دیده را بر هم نهاد و خوش بخفت
در عجب ماندند مردم زین جواب
که نبی را غسل داده بوتراب
هان علی اندر مدینهٔ مصطفی ست
زان بلد تا این بلد فرسنگ هاست
در سخن بودند کز در با شتاب
شد سواری حاضر و بر رخ نقاب
ناگهان دیدند جمله مردمان
خیمه ای آمد فرود از آسمان
نعش سلمان را در آن خیمه نهاد
یکه و تنها در آن دم غسل داد
پس نمازش خواند و بسپردش به خاک
وز نظرها محو شد آن جان پاک
مردمان هم سوختن هم ساختند
عده ای ز آنها ورا بشناختند
که علی بود و به جز او کس نبود
راست سلمان این سخن فرموده بود
یا علی ای مظهر لطف خدا!
ای چراغ روشن راه هدی!
از مدینه آمدی ای بوتراب
جانب شهر مداین باشتاب
از مدینه ای شه ملک حجاز!
تا مداین هست پس راهی دراز
بهر غسل نعش سلمان آمدی
بهر دفنش آستین بالا زدی
چون شود ای معدن جود و کرم!
وی خدا را حسن از سر تا قدم
از نجف آیی به دشت کربلا
محشر کبری به بینی برملا
از جفا بینی حسینت را شهید
سر جدا از خنجر شمر پلید
کشته ها بینی همه عریان بدن
بر زمین افتاده بی غسل و کفن
قامت عباس را بینی که چون
چاک چاک افتاده اندر خاک و خون
بر زمین افتاده جسم اطهرش
بر سر نی رفته نورانی سرش
آتشی بینی زکین افروخته
خیمه گاه اهل بیتت سوخته
کودکانت درکف طغیانگران
دخترانت بستهٔ بند گران
یا علی ای آفتاب عالمین
«ترکی» ات هم هست همنام حسین
چون شود ای حاکم حکم قضا
شافعش گردی تو در روز جزا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان دربارهی حضرت سلمان فارسی است که به عنوان حکمران منصوب شده و در زمان حیاتش مورد احترام مردم قرار میگیرد. اما وقتی زمان مرگش فرا میرسد، به یارانش میگوید که طبق قول پیامبر اسلام، او را باید به خاک بسپارند. سلمان درخواست میکند که او را حضرت علی غسل دهد و در ادامه، حضرت علی با یک خیمه آسمانی به محل میآید و بدن سلمان را غسل میدهد و تدفین میکند.
در انتها، داستان به وقایع عاشورا و شهادت امام حسین(ع) اشاره میکند و به مظلومیت اهل بیت پیامبر و مصیبتهای آنها پس از شهادت حسین(ع) میپردازد. در نهایت، سلمان از علی درخواست میکند که در روز قیامت شافع او باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که فرمان پادشاه صادر شد، روح و روان سلمان تحت تاثیر قرار گرفت و او به مقام حکمرانی رسید.
هوش مصنوعی: وقتی مردم در حکمرانی مستقل بنده را مورد توجه قرار دادند، از صمیم قلب و جان خود به او احترام گذاشتند.
هوش مصنوعی: زمانی که عمر او به پایان رسید، لحظه مرگش فرا رسید و در را کوبید.
هوش مصنوعی: ناگهان بیمار و ضعیف شد و عمرش زود به پایان رسید.
هوش مصنوعی: دل از پرده بیرون آورده و آهی عمیق کشیده، اینگونه با دوستانش سخن گفت، این مرد نیکوکار.
هوش مصنوعی: من در آستانهی مرگ هستم و احساس میکنم که باید از این دنیا که برایم غریب است، بروم.
هوش مصنوعی: به دوستان خوب و همپیمانانم میگویم! به رفقای وفادار و حامیانم!
هوش مصنوعی: احمد به من گفته است که اینگونه است، آن پیامبر که هم نخستین است و هم آخرین.
هوش مصنوعی: وقتی که تو اراده کنی از این دنیا بروی، مردگان خواهند گفت که با تو صحبت میکنند.
هوش مصنوعی: ای دوستان، اکنون بدنم را در تابوت بگذارید و به سمت قبرستان ببرید.
هوش مصنوعی: پس او را در تابوت گذاشتند و در آن زمان به سوی گورستان افراد دیگر بردند.
هوش مصنوعی: آن شخصیت از تابوت بیرون آمد و به گروه مردگان این چنین سخن گفت.
هوش مصنوعی: گروه بیزبانان، در دنیای ناشناخته، با سلام و احوالپرسی به هم میپردازند.
هوش مصنوعی: وقتی که از طرف خداوند سلام میکنم، اگر با مهربانی به سلام من پاسخ دهید، این لطف بزرگی خواهد بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که صدای بلندی از قبر برخیزد، بر تو باد که ای بزرگوار!
هوش مصنوعی: حضرت سلمان بعد از شنیدن پاسخ او به همراه یارانش به عقب بازگشت.
هوش مصنوعی: خداوند به من گفت که سخنان احمد حقیقت دارد و آن پیامبر پاک دین به درستی سخن گفته است.
هوش مصنوعی: پس به منزلش بردندش، کسانی که در بستر خوابیده بودند و جسمش ضعیف و ناتوان بود.
هوش مصنوعی: دوستان به او گفتند که ای بزرگوار، لطفاً صحبت کن و نظرات خود را بیان کن!
هوش مصنوعی: پس از مرگ، چه کسی است که به تو غسل دهد، تو را کفن کند و به خاک بسپارد؟
هوش مصنوعی: حضرت سلمان به آرامی و با احترام به جمعی که دور او بودند، صحبت کرد و به آنها خوشآمد گفت.
هوش مصنوعی: کسی که مرا آبزدایی کند، همان شخص پاک و بزرگمردی است که پیامبر اسلام را نیز غسل داد.
هوش مصنوعی: این حرف را با دوستانش گفت و سپس چشمهایش را روی هم گذاشت و به خواب عمیق رفت.
هوش مصنوعی: مردم از اینکه نبی را با دست بوتراب غسل دادهاند، شگفتزده و حیران شدند.
هوش مصنوعی: علی در شهر پیامبر (مدینه) است و این شهر تا وطن ما فاصله زیادی دارد.
هوش مصنوعی: در گفت و گو بود که ناگهان سوارکاری با شتاب ظاهر شد و بر چهرهاش نقابی بود.
هوش مصنوعی: ناگهان همه مردم دیدند که یک خیمه از آسمان به زمین فرود آمد.
هوش مصنوعی: بدن بیجان سلمان را در آن خیمه گذاشتند و او را به تنهایی در آن لحظه شستشو کردند.
هوش مصنوعی: پس از آنکه نماز را خواند، او را به خاک سپردند و آن روح پاک از دیدگان ناپدید شد.
هوش مصنوعی: مردم به دو دسته تقسیم شدند؛ عدهای در آتش سوختند و عدهای دیگر از آنها کسانی را شناختند که فراتر از این تجربیات بودند.
هوش مصنوعی: علی تنها کسی بود که در مقام و والاییاش هیچکس به او نمیرسید و سلمان این سخن را بیان کرده بود.
هوش مصنوعی: ای علی، تو تجلی رحمت خدای بزرگی و روشنیبخش مسیر هدایت هستی!
هوش مصنوعی: ای بوتراب، تو از مدینه آمدهای، به سوی شهر مداین با سرعت حرکت کن.
هوش مصنوعی: شهری از حجاز تا مداین وجود دارد که فاصله زیادی تا هم دارند.
هوش مصنوعی: برای غسل دادن بدن سلمان آمدهای و برای دفن او آستین بالا زدهای.
هوش مصنوعی: ای معدن بخشش و سخاوت، وقتی که خدا را از سر تا پا زیبا و نیکو ببینی!
هوش مصنوعی: اگر از نجف به دشت کربلا بیایی، به وضوح شاهد روز قیامت خواهی بود.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی سختیهایی که به حسین (ع) وارد شده را ببینی، بدان که او به شهادت رسید، با شمشیر شمر پلید سرش از بدن جدا شد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر دردناک و تلخی از قربانیان جنگ یا ناامنی اشاره شده است. فردای جنگ، جسمهای بیجان و عریان بسیاری را میبینیم که بر زمین افتادهاند، بدون اینکه به آنها توجهی شود یا به درستی دفن شوند. این صحنه، نشاندهندهی فاجعه و رنج سخت انسانی است.
هوش مصنوعی: تو میبینی که قامت عباس چقدر آسیب دیده و در خاک و خون افتاده است.
هوش مصنوعی: بدن پاک او بر زمین افتاده و سر نورانیاش بر نی قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: آتش سوزانیدهای را مشاهده میکنی که در خیمههای خانوادهات شعلهور شده و آنها را به خاکستر تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: کودکان تو در دست طغیانگران هستند و دخترانت در چنگال بندهای سخت گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: ای علی، تو روشنایی بخش جهانی و همچنین نام تو با حسین گره خورده است.
هوش مصنوعی: زمانی که قضا و قدر الهی در مورد کسی صادر شود، تو در روز قیامت شفیع او خواهی بود ای حاکم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.