ای همایون پی و فرخ رخ و فرخنده لقا!
ای خطت چون ظلمات و دهنت آب بقا!
سرو اگر دم زند از راست قدی پیش قدت
چون قدت را نگرد می شود از شرم دو تا
این نه خود رای صواب است خطاییست بزرگ
که دهم نسبت زلفین تو با مشک خطا
ترک چشمت به کفش خنجر مژگان از چیست
با من بی سر و پا بر سر جنگ است چرا؟
به دعا خواسته ام تا که مرا یار شوی
از پی وصل تو تجدید کنم باز دعا
نه مرا طاقت این تا که ببوسم دهنت
نه تو را عادت آن تا که کنی بوسه عطا
دوستی کردن «ترکی» به تو کاری عجب است
حاصلی نیست در این کار بجز رنج و عنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از محبوب و زیباییهای او پرداخته است. شاعر از ویژگیهای ظاهری محبوب سخن میگوید، مانند صورت زیبا و خطی که مانند تاریکیهاست. او بیان میکند که اگر سروها بخواهند قد خود را در برابر محبوب نشان دهند، از شرم قدشان میشکند. شاعر همچنین به عشق و سختیهایی که برای رسیدن به محبوب تحمل میکند، اشاره میکند و از ناتوانی خود در ابراز عشق و نارضایتی محبوب از این موضوع سخن میگوید. در نهایت، او اعتراف میکند که دوستی و عشق به محبوب، به جز رنج و درد، ثمری ندارد.
هوش مصنوعی: ای عزیز با رفتار خوش و چهره نیکو و ملاقات خوشایند! ای خط تو مانند تاریکیها و دهانت نماد زندگی جاویدان!
هوش مصنوعی: اگر سروها از زیبایی و قامت راست خود صحبت کنند، وقتی که در برابر قامت تو قرار میگیرند، به خاطر شرم و خجالت، وادار میشوند که به دو نیم شوند.
هوش مصنوعی: این اگرچه ممکن است به نظر بیاید که زلفهای تو به مشکی شباهت دارند، اما نسبت دادن آن به مشک اشتباه بزرگی است.
هوش مصنوعی: چشم تو چرا به من خنجر میزند؟ من که بیدست و پا هستم، چرا برای جنگ با من آمدهای؟
هوش مصنوعی: من از خدا خواستهام که تو همراه من شوی و برای وصل تو دوباره دعا کنم.
هوش مصنوعی: من نه آنقدر توان دارم که بتوانم دهان تو را ببوسم و نه تو عادت کردهای که بخواهی بوسهای به من بدهی.
هوش مصنوعی: دوستی با کسی که به تو خیانت میکند، کار عجیبی است. نتیجهای جز درد و زحمت در این کار نخواهی دید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وین دو تن دور نگردند ز بام و در ما
نکند هیچ کس این بیادبان را ادبی
گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری
ای رفیقان من ای عمر و منصور و عطا
که شما هر سه سمائید و هوائید و صبا
کرده بیچاره مرا جوع به ماه رمضان
خبری هست ز شوال به نزدیک شما
تا به مغرب ننموده است مرا چهره هلال
[...]
شاه باز آمد برحسب مراد دل ما
ملت از رایت او ساخته عونی به سزا
خیل خیل از خدمش تعبه کرده دگر
جوق جوق از حشمش تاختنی برده جدا
سوی هر مرحله راهی (پیموده) برده یک تن
[...]
هرکه آن چشم دژم بیند و آن زلف دوتا
اگر آشفته و شوریده شود هست روا
منم اینک شده آشفتهٔ آن چشم دُژَم
منم اینک شده شوریدهٔ آن زلف دو تا
هوشمن درلب ماهی است به قده سروسهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.