حسن تو شکسته نور مهتاب
خورشید ز تاب توست بی تاب
با قبلهٔ ابروی تو حاشا
کس روی کند به سوی محراب
شب های دراز در فراقت
حاشا که به چشم من رود خراب
گر تیر زنی خرم به دیده
ور زهر دهی خورم چو جلاب
آن کس که دهد ز عشق پندم
بر گو که گذشته از سرم آب
از موج دگر چه بیم دارد
آن کس که فرو رود به گرداب
جز صبر، دگر چه چاره دارد
ماهی، که اسیر شد به قلاب
داروی علاج درد عاشق
چون نسخهٔ کیمیاست نایاب
از سیل سرشک من بپرهیز
بیتوته مکن به راه سیلاب
ای گوهر تابناک! ریزم
از درج دو دیده ام در ناب
«ترکی» به کمند تو اسیر است
زنهار به کشتنش تو مشتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شوق بسیار عمیق به معشوق نوشته شده است. شاعر از زیبایی و نور مهتاب صحبت میکند و به شدت از دوری معشوق رنج میبرد. او احساسات و دردهای عاشقانهاش را بیان کرده و به قدرت عشق و وابستگیاش میپردازد. شاعر به خطرهایی که در مسیر عشق وجود دارد اشاره میکند و نگران آسیب رساندن به معشوق است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق واقعیت پیچیدهای است که صبر و تحمل زیادی میطلبد.
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث شده که نور ماه کمرنگ و تحتالشعاع تابش خورشید قرار بگیرد و من از این دلیل بیتاب و بیصبر هستم.
هوش مصنوعی: هیچکس جایگاه خود را به سمت عبادت تو تغییر نمیدهد، زیرا زیبایی ابروی تو منبع توجه و نیایش است.
هوش مصنوعی: در شبهای طولانی که به خاطر تو میگذرد، هرگز نمیگذارم اشکهایم بر چشمانم بیفتند.
هوش مصنوعی: اگر به من تیر بزنی، خوشحال میشوم و اگر زهر هم به من بدهی، آن را مانند شربت شیرین مینوشم.
هوش مصنوعی: کسی که به من از عشق نصیحت میکند، به او بگو که این موضوع دیگر برایم اهمیت ندارد و از یادم رفته است.
هوش مصنوعی: کسی که در عمق دریا غرق میشود، نباید از موجهای دیگر بترسد.
هوش مصنوعی: موجودی که در دام افتاده و گرفتار شده، چه راهی جز صبر و تحمل دارد؟
هوش مصنوعی: درمان درد عاشق مانند نسخهای گرانبها و نادر است که به سختی پیدا میشود.
هوش مصنوعی: از اشکهایم دوری کن و در مسیر سیلاب نایست؛ زیرا ممکن است بر روی بیخبری به خطر بیفتی.
هوش مصنوعی: ای گوهر درخشان! من از چشمانم که به تو خیره شدهاند، اشک میریزم.
هوش مصنوعی: ترکی بر اساس وسوسههای تو در بند است، پس مواظب باش که به کشته شدنش شتاب نوری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنجا که دهی ز لطف یک تاب
زر گردد خاک و دُر شود آب
مخدوم بزرگ، صدر منعم
ای پایۀ تو ورای القاب
مظلومم و هیچ یاورم نیست
کار من دلشکسته دریاب
من کد یه کنم به شعر و بخشش
[...]
ما را همه شب نمیبرد خواب
ای خفتهٔ روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
ای سخت کمان سست پیمان
[...]
ای جانِ به لب رسیده بشتاب
خود را و مرا به نقد دریاب
دل رفت و تو نیز بر سر پای
اندیشه نمی کنی در این باب
بر نسیه چه اعتبار زنهار
[...]
گریان به زمین فتاد بی تاب
بر خاک، مراغه کرد چون آب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.