گنجور

 
ترکی شیرازی

دلشده گانیم ما، بر سر کوی حبیب

باک نداریم ما یک سر مو، از رقیب

درد دل عاشقان به نشود از دوا

درد سر ما مده بیش از این ای طبیب!

داروی درد دل عاشق بیچاره نیست

جز لب عناب گون یا، زنخ همچو سیب

سرو ز رشک قدت مانده فرو پا به گل

ماه ز شرم رخت گشته نهان در حجیب

ساخته پا بستم آن گیسوی همچون کمند

برده دل از دستم آن نرگس جادو فریب

بس دل صید افکنان زیر کمند آوری

گر تو به عزم شکار پای نهی در رکیب

جان و دل خویش را برخی قاصد کنم

گر ز سر کوی تو سوی من آرد کتیب

خواهش «ترکی» بود از لب تو بوسه‌ای

نیست تو را آن کرم، نیست مرا این نصیب

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

سرو چو منبر شدست فاخته همچون خطیب

مسجد او جویبار منبر او عندلیب

گل به صفت نادرست لاله به ‌صورت غریب

لاله ز گل خرم است همچو خلیل از حبیب

اوحدی

مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب

اصل خطر شد دوا، رای خطا زد صلیب

خوارم و بی‌وصل دوست خوار بود آدمی

زارم و بی‌روی گل زار بود عندلیب

دیر کشید، ای نگار، سوختنم ز انتظار

[...]

ملک‌الشعرا بهار

به کین اسلام باز، خاسته برپا صلیب

خصم شمال و جنوب داده ندای مهیب

روح تمدن به لب آیهٔ امن یجیب

دین محمد یتیم‌، کشور ایران غریب

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه