دلشده گانیم ما، بر سر کوی حبیب
باک نداریم ما یک سر مو، از رقیب
درد دل عاشقان به نشود از دوا
درد سر ما مده بیش از این ای طبیب!
داروی درد دل عاشق بیچاره نیست
جز لب عناب گون یا، زنخ همچو سیب
سرو ز رشک قدت مانده فرو پا به گل
ماه ز شرم رخت گشته نهان در حجیب
ساخته پا بستم آن گیسوی همچون کمند
برده دل از دستم آن نرگس جادو فریب
بس دل صید افکنان زیر کمند آوری
گر تو به عزم شکار پای نهی در رکیب
جان و دل خویش را برخی قاصد کنم
گر ز سر کوی تو سوی من آرد کتیب
خواهش «ترکی» بود از لب تو بوسهای
نیست تو را آن کرم، نیست مرا این نصیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلتنگی خود برای معشوق صحبت میکند. او در کوی محبوب به سر میبرد و نگرانی از رقیب ندارد. درد عاشقان قابل درمان نیست و هیچ دارویی جز لبان معشوق نمیتواند کمک کند. شاعر به زیبایی محبوب اشاره میکند که در برابر قد او، دیگران شرمندهاند. او از گرفتار شدن در دام عشق و زیبایی محبوبش سخن میگوید و آرزوی یک بوسه از او را دارد، اما احساس میکند که این آرزو برایش میسر نیست. به طور کلی، شعر حالتی عاشقانه و پر از درد و حسرت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ما دل باختهایم و در کوچهی محبوب هیچ نگرانی نداریم، حتی اگر یک تار مو از رقیب در خطر باشد.
هوش مصنوعی: عاشقان از بیان غمها و مشکلات خود نمیتوانند به دارو و درمانی روی بیاورند. ای پزشک، از این بیشتر زحمت ما را نبر!
هوش مصنوعی: درمان اندوه و درد عاشق بیچاره به غیر از لبهای سرخ و زیبا و یا خطوطی مشابه با سیب، نیست.
هوش مصنوعی: قد بلند تو مانند سرو است که به خاطر زیباییات، گلها را تطمیع کرده و خود را در پنهانی و حجاب نگه داشتهاند. چهره ماه هم از شرم زیبایی تو پوشیده شده است.
هوش مصنوعی: من با گیسویی که مانند کمند است، دلم را به دام انداختهام و آن نرگس زیبا و فریبنده، جانم را از من گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر تو در عزم شکار بر شانههای خود پا بگذاری، دل شکارچیان بسیاری زیر دام تو خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم، جان و دل خود را به قاصدی میسپارم تا از سر کوی تو پیامی به من بیاورد.
هوش مصنوعی: خواهش و نیاز من به بوسهای از توست، اما تو آنقدر بیرحم هستی که این نیکی را به من عطا نمیکنی و من هم از این شانس بیبهرهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرو چو منبر شدست فاخته همچون خطیب
مسجد او جویبار منبر او عندلیب
گل به صفت نادرست لاله به صورت غریب
لاله ز گل خرم است همچو خلیل از حبیب
مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب
اصل خطر شد دوا، رای خطا زد صلیب
خوارم و بیوصل دوست خوار بود آدمی
زارم و بیروی گل زار بود عندلیب
دیر کشید، ای نگار، سوختنم ز انتظار
[...]
به کین اسلام باز، خاسته برپا صلیب
خصم شمال و جنوب داده ندای مهیب
روح تمدن به لب آیهٔ امن یجیب
دین محمد یتیم، کشور ایران غریب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.