هزار مرتبه گفتی که از غمم برهانی
در انتظار نشاندی مرا به چرب زبانی
خطا نمودم از اول، که دل به عشق تو بستم
خطایم این که منم سال خورده و تو جوانی
کس این جمال ندارد، مگر تو حور بهشتی؟
کس این خرام ندارد، مگر تو سرو روانی
ز جنس آدمیان کس ندارد این قد و قامت
تو سرو قد ملکی، یا ز فرقهٔ پریانی
اگر ملک نه ای از چیست با بشر ننشینی؟
وگر پری نه ای از چشم من چرا تو نهانی؟
رخت بهشت و، قدت طوبی و، دهان تو کوثر
ز فرق تا به قدم دلبرا! بهشت جهانی
سری به صحبت بیچارگان فرود نیاری
مگر ز نسل سلاطینی و شهی ز شهانی
ز بس که تند گذر می کنی تو از نظر من
عجب نباشد اگر گویمت که برق یمانی
ز تیر غمزهٔ تو جان کجا برم به سلامت
ز بس که سست وفایی، ز بس که سخت کمانی
ز آستان تو «ترکی» گمان مکن که کشد پا
گرش به لطف بخوانی، ورش به قهر برآنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عواطف و تنشهای عاشقانهاش میگوید. او به معشوقش شکایت میکند که در انتظار وعدههایش مانده و از لطافت و زیبایی او تمجید میکند. شاعری که دل به عشق او بسته، حالا پشیمان است و به جوانی و زیبایی معشوقش اشاره میکند. او به این نکته میپردازد که زیبایی معشوقش منحصر به فرد است و هیچ کس نمیتواند برابری با او داشته باشد. شاعر همچنین به سستی وفاداری معشوق و زیباییهایش در بهشت اشاره میکند و در پایان میسازد که چگونه نگاه معشوقش او را اذیت میکند.
هوش مصنوعی: بارها به من گفتی که از غمهایم رهایم کنی، اما تنها با حرفهای شیرین و فريبندهات من را در انتظار گذاشتی.
هوش مصنوعی: من از ابتدا اشتباه کردم که به عشق تو دل بستم. اشتباه من این است که من سنو سال دارم و تو هنوز جوانی.
هوش مصنوعی: هیچکس به زیبایی تو نیست، مانند حوریان بهشتی. هیچکس هم به این نرمی و لطافت نمیرقصید، جز تو که چون سرو سرزنده هستی.
هوش مصنوعی: هیچکس از آدمیان به قامت و زیبایی تو نیست، تو مانند سروهای زیبا و بلند هستی یا از نوع پریان.
هوش مصنوعی: اگر تو ملایکی و مقام بالایی داری، چرا با انسانها نمینشینی و تعامل نمیکنی؟ و اگر تو زیبا نیستی و از دید من دوری، پس چرا در خفا و پنهانی؟
هوش مصنوعی: لباس تو بهشتی است و قامت تو مثل درخت طوبی میباشد و دهانت مانند رود کوثر است. از سر تا پا، تو زیبایی و دلربایی، بهشتی برای جهانیان!
هوش مصنوعی: شما به سخن کسانی که در مشکلات و سختیها هستند، توجهی نمیکنید، مگر اینکه از خاندان سلطنتی و بزرگان باشید.
هوش مصنوعی: چون تو به سرعت از کنار من عبور میکنی، طبیعی است اگر بگویم شبیه برق یمانی هستی.
هوش مصنوعی: از تیر نگاه تو کجا میتوانم به آرامش برسم؟ زیرا وفای تو بسیار سست است و همچنان که تو کمان را محکم میکشی، درد ناشی از عشق تو را نیز تحمل نمیتوان کرد.
هوش مصنوعی: از درگاه تو، ای ترکی، فکر نکن که اگر با محبت او را دعوت کنی، پا به درون میگذارد، یا اگر با خشم از خود برانی، دور خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجایی ای دل و جانم مگر که در دل و جانی
که کس نمیدهد از تو به هیچ جای نشانی
به هیچ جای نشانی نداد هیچ کس از تو
نشانی از تو کسی چون دهد که برتر از آنی
عجب بماندهام از ذات و از صفات تو دایم
[...]
دلم ز روح سحرگه سوال کرد به لفظی
چنانکه آب خجل گشت از او به گاه روانی
که چیست در همه عالم به طبع موجب صحت
که کیست در همه گیتی سجود حاتم ثانی
جواب داد دلم را که ای بر اسب تفکر
[...]
ببرد عقل و دلم را براق عشق معانی
مرا بپرس کجا برد آن طرف که ندانی
بدان رواق رسیدم که ماه و چرخ ندیدم
بدان جهان که جهان هم جدا شود ز جهانی
یکی دمیم امان ده که عقل من به من آید
[...]
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی
[...]
چو تازه کرد جهان نوبهار و رفت خزانی
تهیست دستم ساقی بیار باده که جانی
وگر چو دستِ من است ای پسر تهی شده مشکت
دو اسبه از پیِ می شاید ار الاغ دوانی
چه گونه فوت توان کرد خاصه موسمِ گلها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.