هزار مرتبه گفتی که از غمم برهانی
در انتظار نشاندی مرا به چرب زبانی
خطا نمودم از اول، که دل به عشق تو بستم
خطایم این که منم سال خورده و تو جوانی
کس این جمال ندارد، مگر تو حور بهشتی؟
کس این خرام ندارد، مگر تو سرو روانی
ز جنس آدمیان کس ندارد این قد و قامت
تو سرو قد ملکی، یا ز فرقهٔ پریانی
اگر ملک نه ای از چیست با بشر ننشینی؟
وگر پری نه ای از چشم من چرا تو نهانی؟
رخت بهشت و، قدت طوبی و، دهان تو کوثر
ز فرق تا به قدم دلبرا! بهشت جهانی
سری به صحبت بیچارگان فرود نیاری
مگر ز نسل سلاطینی و شهی ز شهانی
ز بس که تند گذر می کنی تو از نظر من
عجب نباشد اگر گویمت که برق یمانی
ز تیر غمزهٔ تو جان کجا برم به سلامت
ز بس که سست وفایی، ز بس که سخت کمانی
ز آستان تو «ترکی» گمان مکن که کشد پا
گرش به لطف بخوانی، ورش به قهر برآنی