حیات طغرل از عشق حبیب است
جفای طغرل از دست رقیب است
بود طغرل اسیر زلف جانان
به طغرل هرچه آید یا نصیب است
دمی آ سوی بیماران عشقت
که بیمار انتظار اندر طبیب است
بیا ای جان به استقبال بیرون
که جانان سوی ما آید قریب است
چرا از هجر او چون نی ننالم
که چون مهجور بیصبر و شکیب است!
یکی آید به سوی کلبه من
نوازشهای او بهر غریب است
ندانم خواب با افسانه طغرل
همیگویم دعاگویش نقیب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را در غریبی دل شکیباست
که اندر خانه کار او نه زیباست
ضمیرش کاروانسالار غیب است
توانا را ز دانایی چه عیب است
مرا با خویشتن چیزی که زیباست
ز مال این جهان یکپاره دیباست
دل اندر سبزهها بی گل شکیباست
گلی بی سبزه در بستان نه زیباست
منجّم چون ز ایمان بینصیب است
اثر گوید که از شکلِ غریب است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.