گنجور

 
محتشم کاشانی

عجب گیرنده راهی بود در عاشق ربایی‌ها

نگاه آشنای یار پیش از آشنایی‌ها

ز حالت بر سر تیر اجل در رقص میرد

دل نخجیر را هر نغمه زان ناوک‌سایی‌ها

نیاری پای کم ای دل که خواهد کرد ناز او

به جنس پربهای خود خریدارآزمایی‌ها

به جایی می‌رسد شخص هوس در ملک خود کامان

که آنجا زا وفا به می‌نماید بی‌وفایی‌ها

در و دیوار معبدهاست از حرف ظهور او

که خواهد شد به رسوایی بدل آن نارسایی‌ها

به این صورت که زادت مادر ایام دانستم

که در عهد تو خواهد داد داد فتنه‌زایی‌ها

چو دادی محتشم وی را به خود راهی چه سودا کنون

ز دست تندخویی‌هاش این انگشت‌خایی‌ها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بیدل دهلوی

به داغ غربتم واسوخت آخر خودنمایی‌ها

برآورد از دلم چون ناله اظهار رسایی‌ها

غبارانگیز شهرت نیست وضع خاکسار ما

خروشی داشتم گم کرده‌ام در سرمه‌سایی‌ها

هوادار مزاج طفلی‌ام اما ازین غافل

[...]

غالب دهلوی

پس از عمری که فرسودم به مشق پارسایی‌ها

گدا گفت و به من تن درنداد از خودنمایی‌ها

فغان زان بلهوس برکش محبت پیشه کش کز من

رباید حرف و آموزد به دشمن آشنایی‌ها

بت مشکل‌پسند از ابتذال شیوه می‌رنجد

[...]

طغرل احراری

اگر اینست با خوبان عالم آشنایی‌ها

توان کردن چو نی فریاد از دست جدایی‌ها

نآمد زورق من در کنار ساحل وصلش

به بحر عشق هر چندی که کردم ناخدایی‌ها!

توان دریافت از مضمون من کوتاهی فکرم

[...]

اقبال لاهوری

خودی را مردم‌آمیزی دلیل نارسایی‌ها

تو ای درد آشنا بیگانه شو از آشنایی‌ها

به درگاه سلاطین تا کجا این چهره‌سایی‌ها

بیاموز از خدای خویش ناز کبریایی‌ها

محبت از جوانمردی به جایی می‌رسد روزی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه