لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
طغرل احراری

قدر مسیحا برد لعل سخندان او

عقد ثریا درد گوی گریبان او

روضه فردوس را نسبت کویش مده!

گلشن جنت کجا طرف گلستان او؟!

شحنه هجران او آن قدرم دور کرد

می‌نرسد گرد من هیچ به دامان او!

می‌برد از همدمان در گرو او گوی غم

هرکه اگر دل نهد در خم چوگان او

کوه بدخشان اگر معدن لعل آمده

مخزن گوهر بود لعل بدخشان او!

سلسله زلف او پای به دامن کشید

کی بودش منطقی مانع دوران او؟!

صیقل خورشید ازآن داد به رویش جلا

بود غباری مگر از خط ریحان او؟!

بود نوای تواش زمزمه طغرلم

شهره آفاق شد زان همه الحان او!

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خاقانی

عشق بهین گوهری است، گوهر دل کان او

دل عجمی صورتی است عشق زبان دان او

خاصگی دستراست بر در وحدت دل است

اینکه به دست چپ است داغگه ران او

تا نکنی زنگ خورد آینهٔ دل که عشق

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
فیض کاشانی

گه سوی طاعت روم گه سوی عصیان او

مظهر لطفم من و مظهر غفران او

گاه مرا لطف او بر در طاعت برد

گه کشدم دست قهر جانب عصیان او

در گنهم گاه عفو سوی جنان آورد

[...]

حزین لاهیجی

دل فلک معنوی است، عقل رصددان او

داغ محبت بود اختر تابان او

قاآنی

آنکه بود روزگار ریزه‌خور خوان او

هرکه به جز کردگار شاکر احسان او

بحر ز جودش نمی دهر ز عمرش دمی

وز دل و جان عالمی تابع فرمان او

ساحت کویش‌ حرم خلق نکویش ارم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه