عشق بهین گوهری است، گوهر دل کان او
دل عجمی صورتی است عشق زبان دان او
خاصگی دستراست بر در وحدت دل است
اینکه به دست چپ است داغگه ران او
تا نکنی زنگ خورد آینهٔ دل که عشق
هست به بازار غیب آینه گردان او
عقل جگر تفتهای است، همت خشک آخوری است
جرعهکش جام دل، زله خور خوان او
از خط هستی نخست نقطهٔ دل زاد و بس
لیک نه در دایره است نقطهٔ پنهان او
رهرو دل ایمن است از رصد دهر از آنک
کمتر پروانهاست دهر ز دیوان او
دل به رصد گاه دهر بیش بها گوهری است
دخل ابد عشر او فیض ابد کان او
لیک ز بیم رصد در گلش آلودهاند
تاز گل آید برون گوهر رخشان او
دل چو فرو کوفت پای بر سر نطع وجود
دهر لگد کوب گشت از تک جولان او
نیست ازین آب و خاک ز آب و هوائی است دل
کآتش بازی کند شیر نیستان او
ای شده از دست تو حلهٔ دل شاخ شاخ
هم تو مطرا کنان پوشش ایوان او
یوسفی آوردهای در بن زندان و پس
قفل زر افکندهای بر در زندان او
حوروشی را چو مور زیر لگد کشتهای
پس پر طاووس را کرده مگس ران او
خوش نبود شاه را اسب گلین زیر ران
رخش به هرای زر منتظر ران او
دل که کنون بیدق است باش که فرزین شود
چونکه به پایان رسد هفت بیابان او
شمهای از سر دل حاصل خاقانی است
کز سر آن شمه خاست جنبش ایمان او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف و تفسیر عشق به عنوان یک گوهر با ارزش و عمق معنایی میپردازد. شاعر عشق را به عنوان جاودانهترین و زیباترین ویژگی دل میداند که در آن نور و حقیقت وجود دارد. دل مشابه آینهای است که عشق در آن منعکس میشود و برای پاک نگهداشتن آن از زنگارهای روزگار، باید مراقبت شود.
شاعر عقل را به عنوان آتش خاموشی که طعم زندگی را میچشد، معرفی میکند و میگوید که عشق فراتر از وجود مادی و عالم خاکی است. او به زیبایی از رنجها و آزارهای عالم و دهر سخن میگوید و تأکید دارد که دل باید محافظت شود تا در نور عشق بیدار بماند.
شاعر همچنین به مشکلات و محدودیتهایی که انسانی در زندگی با آن مواجه است اشاره میکند، مانند قفلهایی که بر در عشق زده شده و موانعی که در راه رسیدن به آن وجود دارد. او به دگرگونی و احیا شدن دل پس از سختیها اشاره کرده و به قدرت عشق در تحول و بیداری انسان اشاره میکند.
در نهایت، شاعر به این نکته اشاره دارد که با وجود زحمات و چالشها، عشقمیتواند منجر به رشد ایمان و درک بالاتر از حقیقت شود. شعر به زیبایی و عمق نگاهی به جنبههای مختلف عشق و دل دارد و خواننده را به تفکر عمیقتری درباره این مفاهیم دعوت میکند.
هوش مصنوعی: عشق بهترین جواهر است و دل انسان، مانند یک گوهر است که نشاندهنده زیبایی و عمق وجود او میباشد. عشق، زبانی دارد که فقط دلهای واقعی میتوانند آن را درک کنند.
هوش مصنوعی: دست راست نماد قدرت و حضور در وحدت دل است، و اینکه دست چپ نشانهای از جایگاه و احساسات دیگر است.
هوش مصنوعی: اگر آینهٔ دل تو زنگار بگیرد، عشق را به بازار غیب نمیتوانی ببینی و شناختنِ او دشوار خواهد شد.
هوش مصنوعی: عقل مانند تکهای گوشت داغ و نرم است که در کنار همت که خشک و محکم است، قرار دارد. همت همانند کسی است که جرعهجرعه از دل مینوشد و از سفرهای که به او عرضه شده، بهره میبرد.
هوش مصنوعی: سرچشمه وجود، از نقطهای در دل آغاز میشود و بس، اما این نقطه در دایرهای نمایان نیست.
هوش مصنوعی: راهرو دلش از مراقبتهای زمانه در امان است، زیرا زمانه کمتر از پروانهها به دیوانگی و شتاب میپردازد.
هوش مصنوعی: دل در مواجهه با زمان، ارزشش به مانند گوهری باارزش است. آسایش و لذتهای ابدی نصیب کسی میشود که از آن بهرهمند باشد.
هوش مصنوعی: اما به خاطر نگرانی از مشاهده و رصد، در گل و لای گرفتار شدهاند تا زمانی که گل زیبا از گل بیرون بیاید و زیبایی درخشان او نمایان شود.
هوش مصنوعی: دل وقتی بر سختیها و مشکلات زندگی پا میکوبد، به برزخی گرفتار میشود و از تلاطم و جنب و جوش این دنیا، سخت تحت فشار قرار میگیرد و آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: در این عالم، هیچ چیز به خودی خود وجود ندارد و همه چیز تحت تاثیر محیط و شرایط زندگی است. دل انسان، چونان آتشبازی است که در اثر تأثیرات این محیط، شعلهور شده و طغیانی از احساسات و هیجانات را تجربه میکند. این دل شبیه به شیر در نیستان میشود، یعنی قدرت و شوقی دارد که ناشی از حال و هوای پیرامونش است.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، دل من در وضعیتی عجیب و شگفتانگیز قرار گرفته است. حال، همانطور که معشوق در زیبایی خود میدرخشد، تو هم باید به طرز شگفتانگیزی آن را بپوشانی.
هوش مصنوعی: تو کسی را به زندان آوردهای که مانند یوسف است و سپس قفلی زرین بر در آن زندان نهادهای.
هوش مصنوعی: شما زیبایی و فرّ و شکوه را از دست دادهاید و به جای آن، خود را در موقعیتی حقیر و کماهمیت قرار دادهاید. در واقع، با بیتوجهی به آنچه که دارید، به چیزهای بیارزشتر روی آوردهاید.
هوش مصنوعی: شاه خوشحال نیست که اسب خاکی زیر پای رخش در انتظار باران طلاست.
هوش مصنوعی: دل تو که اکنون همچون بید مجنون است، انتظار داشته باش که به زودی چون یک پهلوان نیرومند خواهد شد، وقتی که هفت آزمون و چالش او به پایان برسد.
هوش مصنوعی: خلاصهای از احساسات عمیق و درونی خاقانی است که از آن احساسات، شعلهای از ایمان و انگیزه در او جوانه زده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سلسلهٔ ابر گشت زلف زره سان او
قرصهٔ خورشید شد گوی گریبان او
پنجهٔ شیران شکست قوت سودای او
جوشن مردان گسست ناوک مژگان او
خوش نمکی شد لبش، تره تر عارضش
[...]
او بخرامش چو سیل ما همه ویران او
هرچه ز ما شد خراب رفت به جولان او
در ره خون ریزد هر غاشیه داران رمند
قصد سواران کند شیر نیستان او
ناوک تدبیر ملک در کف ما گو مباش
[...]
گه سوی طاعت روم گه سوی عصیان او
مظهر لطفم من و مظهر غفران او
گاه مرا لطف او بر در طاعت برد
گه کشدم دست قهر جانب عصیان او
در گنهم گاه عفو سوی جنان آورد
[...]
دل فلک معنوی است، عقل رصددان او
داغ محبت بود اختر تابان او
آنکه بود روزگار ریزهخور خوان او
هرکه به جز کردگار شاکر احسان او
بحر ز جودش نمی دهر ز عمرش دمی
وز دل و جان عالمی تابع فرمان او
ساحت کویش حرم خلق نکویش ارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.