به یاد خنده آن لعل میگون
شدم چون غنچه در این باغ دلخون
سواد زلف او شد سر خط من
بود سرمشق من این بخت واژون
نهال قامتش ممتاز باشد
به باغ اعتبار از سرو موزون
کش از رنگ حنا دست هوس را
که از خونم بود پای تو گلگون!
ز هجران تو دریای سرشکم
تلاطم میکند چون موج جیحون
به هم آغشته در سرخ و سفیدی
رخش مانند برف و قطره خون
به نزد کوهکن یکسان نماید
فراز و شیب کوه و دشت و هامون
بود رنگ رخ عذرا ز وامق
طراز دامن لیلی ز مجنون
به یاد نرگس و زلف تو طغرل
شدم چون عین کاف و حلقه نون!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که پرسد زین غریب خوار محزون
خراسان را که بیمن حال تو چون؟
همیدونی چو من دیدم به نوروز؟
خبر بفرست اگر هستی همیدون
درختانت همی پوشند مبرم
[...]
چو نشکوهید او را دل ز جیحون
چرا بشکوهد از حال دگرگون
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون
یکی را میدهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون
درآمد موکب عید همایون
که بر صاحب مبارک باد و میمون
سپهر مجد مجدالدین که شاهان
ز مجدش ملک را کردند قانون
عدو بندی که کلکش در دهاده
[...]
نه خورشید جهان کاین چشمهٔ خون
بدین کار است گردان گرد گردون
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.