ای شوخ پریوشان آفاق
بر باده ده شکیب عشاق!
نبود به جهان کسی ز آدم
یک تن که تو را بود نه مشتاق!
بیچاره دلم که جفت غم شد
تا کردهام ابروی خمت طاق
همدرس بودم به عشق مجنون
او رفت به دشت و من به اسواق
در گردن جان من نهادی
مانند سگان خویش اطواق
روحم به ازل میان ارواح
با عشق تو بسته بود میثاق
شیرازه نمیتوان گرفتن
دیوان غم تو را ز اوراق
مشهور وفا و مهر بودی
در بین شکرلبان به اخلاق
بسیار بریدی عاشقان را
با تیغ جفا و ظلم اعناق
از آتش عشقبار طغرل
گردید قرار و صبرم احراق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون ابروی خوب تو در آفاق
هم جفت شد این چهار و هم طاق
سلطان شکر لبان آفاق
لشکر شکن شکیب عشاق
گشت از غم عشق طاقتم طاق
سوز دل من گرفت آفاق
سر فتنه نیکوان آفاق
چون ابروی خود به نیکویی طاق
هر یک ز برای جان عشّاق
افتاده ز طبع شوخ شلّاق
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.