هرکه را باشد چو من گر شوخ سیمینغبغبش
در جهان نبود به غیر از شادکامی مشربش!
عاقبت هرکس که دل بستست اندر زلف او
حل شود از عقدههای این معما مطلبش
میرسد آخر به وصل دولت لیلیوَشان
عاشقی را گر بود مجنون شریک مکتبش
تا دم روز قیامت صد عقیق اندر یمن
خون حسرت میخورد از سرخی لعل لبش
مینماید چشم ما را چون هلال روز عید
هرکجا باشد نشان لعل پای مرکبش
وعده یک بوسه مشروط به جانم کرده بود
نسخ تعلیق است گویا خط ریحان لبش
ماه در عقرب بود منحوس در نزد حکیم
ای خوش آن روزی که باشد ماه اندر عقربش!
چون سگان نالید طغرل بر درش تا صبحدم
نآمدش رحمی به دل از ناله نیمشبش!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بامدادان شاه خود را دیدهام بر مرکبش
مشک پاشان از دور زلف و بوسه باران از لبش
صد هزاران جسم و جان افشان و حیران از قفاش
از برای بوسه چیدن گرد سایهٔ مرکبش
خنجری در دست و «من یرغب» کنان عیاروار
[...]
رنگ می بازد زنام بوسه یاقوت لبش
ازاشارت آب می گردد هلال غبغبش
ازگریبان حیات جاودان سر برزند
چون قبا هرکس که درآغوش گیرد یک شبش
عاشقان بیدهن را زهره گفتار نیست
[...]
نی نواز امرد که باشد آه و افغان مشربش
می شود در ناله نی را نارسانده بر لبش
چون به خاک افتاد از زین جسم پر تاب و تبش
در خیام آمد ز میدان مرکب بیصاحبش
الظلیمه الظلیمه صیحه زن ورد لبش
از حرم اهل حرم یک سر بدور مرکبش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.