یار به من باز جفا میکند
ترک مدارا و وفا میکند
میزندم گرچه به تیر نگه
رحمت و بیرحمی نما میکند
میکشدم هر نفسی چند بار
شکر که این ظلم مرا میکند!
چشم من افتد به رخش در نماز
دست به رو بهر دعا میکند
جانب مسجد گذرم از قضا
همچو نمازم که ادا میکند
گرچه دل از زخم جفایش پر است
لعل لبش باز دوا میکند
خواهم اگر بوسه کنم نقش پاش
از پس خود شور به پا میکند
پردهساز غم او از فراق
نغمه «عشاق » نوا میکند
طغرل روحم به حریم درش
دم به دم از شوق هوا میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچ گل سرخ قبا میکند
دانم من کان ز کجا میکند
بید پیاده که کشیدست صف
آنچ گذشتست قضا میکند
سوسن با تیغ و سمن با سپر
[...]
این همه آن عشق بلا می کند
آه چه گویم که چها می کند
آهو اگر میل گیا میکند
در بدنش مشک ختا میکند
آنچه جلال تو فنا می کند
باز جمال تو بقا می کند
جای چه در دار بنا میکند
ترک ره دین هدا میکند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.