بود مسافر یکی اندر به راه
توشه کم و راه فزون بیپناه
سی حُضر داشت شتاب از سفر
ایمن و وارسته ز خفو و خطر
نه نگهش جانب طی طریق
نی بلدی تا شود او را رفیق
تا به بیابان ز قضا شد دچار
در کف دزدان برون از شمار
هر چه که بودش زر و سیم و لباس
پای کش و توشه و نقد و اساس
داد بدان راهزنان رایگان
تا ببرد سالم از آن ورطه جان
فارغ از آن سو چه شد اندیشهاش
بخت کشانید به یک بیشهاش
خیل وحوش از همه سو تاختند
از پی آن طعمه طمع آختند
گرگ و گراز آمد و شیر و پلنگ
تیز به خونش همه دندان و چنگ
گشته بدان مرد ز هر سو دلیر
گرگ ز دندان و به چنگال شیر
مرد مسافر ز همه بیخبر
نی خبر از پای بُدش نی ز سر
غصه جان برده ر سر هوش او
زخم بدن گشته فراموش او
عاقبتالامر به رنج فزون
برد از آن مهلکه هم جان برون
خسته و رنجو به رنج و محن
نیمهٔ جان برد به سوی وطن
دیده چه از زحمت ره باز کرد
زخم بدن سرکشی آغاز کرد
دیده چو بر پا و سر خویشتن
غرقه به خون یافت تمام بدن
عائده و فائده و نقد و سود
تحفه و سوغات ز بود و نبود
رفته و عریان تن گریان ز درد
داغ به دل پای به گل آه سرد
نیک مثالی است همین داستان
سر به سر از حالت اهل جهان
جای چه در دار بنا میکند
ترک ره دین هدا میکند
عقل که در ملک بدن کدخداست
راهروان را به خدا رهنما است
کس نکند گوش به گفتار او
یک نفس از نفس نگیرند رو
فیالمثل از خضر گریزان شوند
بارکش غول بیابان شوند
مانده عزازیل به ره در کمین
منتظر بردن کالای دین
حرص زر و مال شود پیشرو
طول امل جلوه کند نو به نو
لهو و لعب طرح نفاق افکند
دل ز حجازت به عراق افکند
دیو طمع با تو محبت کند
گرم دمادم به تو الفت کند
شهوت بیدادگر آید به پیش
تا بردت از ره آئین و کیش
کبر در آویخته بر دامنت
عُجْب کمندی شده در گردنت
بسته دو صد سد ز الوف و کرور
در ره تو لشگر فخر و غرور
جور و جفا ناظر و منظور تو
ظلم و ستم آمده دستور تو
شیر شرارت کندت تیز چنگ
تا که شوی چیره به میدان جنگ
حب جهان دست درازی کند
با تو به وجد آمده بازی کند
از ره وسواس ز راهت برد
وز گذر جاه به چاهت برد
بخل تو را سینه به جوش آورد
همچو حسد تا به خروش آورد
صبر چو دید آن سپه بیشمار
میکند از جنگ به یک سو فرار
یکه و تنها چو شدی در مصاف
تیغ تلاش تو رود در غلاف
این همه دشمن که تو را بود دوست
زنده درآرند برونت ز پوست
جمله درآیند به فرمان تو
در طمع گوهر ایمان تو
لشکر طغیان چو گرفتند زور
تن شود از کسوت توفیق دور
کز طرف پیشهٔ ملک فنا
گرگ اجل راست شود از قفا
کرد به حسرت چو تنت چاک چاک
میکندت طعمه موران خاک
جای تو چون خوابگه گور شد
شمع امیدت ز اجل کور شد
دیده عبرت سوی خود وا کنی
عاقبت خویش تماشا کنی
(صامت) اگر جانب خود بنگری
خود ز همه اهل هوس بدتری
بهر نصیحت همه تن گوش باش
دم ز سخن در کشو خاموش باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان دربارهی مسافری است که در سفری ناامن قرار میگیرد و با کمبود توشه مواجه است. او به دلیل بیخبری و نداشتن رفیق به بیابانی میرسد و توسط دزدان مورد حمله قرار میگیرد و تمامی داراییهایش را از دست میدهد. به رغم این مشکلات، او جان خود را نجات میدهد اما بعداً با زخمهای جدی و درد بازمیگردد.
این داستان تمثیلی است از زندگی انسانها که در مسیر زندگی با مشکلات و آزمونهای مختلف مواجه میشوند. پیام اصلی این است که غفلت از روش درست زندگی و پیروی از هوای نفس میتواند به خطرات و مشکلات جبرانناپذیری منجر شود. همچنین، در این داستان به ناپایدار بودن داراییهای مادی و اهمیت ایمان و اخلاق اشاره شده است. در نهایت، انسان باید خود را با عبرت از این تجارب به سوی درست زندگی هدایت کند.
هوش مصنوعی: مسافری در راهی بود که توشه و بارش کم بود، اما راهی طولانی و بیپناه پیش رو داشت.
هوش مصنوعی: سی نفر از احتیاط سفر ایمن و آزاد از خطرات و پنهانیها شتابان به حرکت درآمدند.
هوش مصنوعی: نه او را به راهی که در پیش دارد راهنمایی میکنی و نه تجربهای در این زمینه داری تا بتوانی با او همسفر شوی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی به دلیل سرنوشت و تقدیرش به بیابان میرود و در آنجا به دست دزدان و چپاولگران میافتد، به طوری که تعداد آنها بسیار زیاد است و او نمیتواند آنها را بشمارد.
هوش مصنوعی: هر آنچه که داشته، شامل طلا، نقره و لباس، همه را زیر پا بینداز و به عنوان مازاد و بار اضافی کنار بگذار.
هوش مصنوعی: به آن راهزنان بگو بدون هیچ هزینهای اجازه بدهید که جانش را سالم از این خطر عبور کند.
هوش مصنوعی: بیتوجه به آنچه در آن سوی زندگیاش رخ داد، فکرش او را به سمت یک جنگل دلانگیز کشاند.
هوش مصنوعی: گلهای از حیوانات وحشی از هر طرف به سمت طعمه حملهور شدند و برای به دست آوردن آن به هم چنگ انداختند.
هوش مصنوعی: هنگامی که گرگ و گراز و دیگر درندگان مثل شیر و پلنگ به شکار آمدند، همه آنها به شدت به دنبال شکار و خونریزی هستند و از دندانهای تیز خود برای گرفتن طعمه استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: مردی در همه جا شجاع و دلیر شده است، مانند گرگی که از دندان خود و شیری که از چنگال خود بهره میبرد.
هوش مصنوعی: مرد مسافر از همه چیز بیخبر است، نه از پاهای خود خبر دارد و نه از سرش.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که او را به شدت آزار میدهد، تمام فکر و هوش او را گرفته و زخمهای جسمیاش را فراموش کرده است.
هوش مصنوعی: در نهایت، با وجود مشقتهای زیاد، از آن وضعیت خطرناک جان سالم به در برد.
هوش مصنوعی: نیمهٔ جانم به خاطر رنج و دردهایم خسته و رنجور شده و در این حال به سمت وطنم میرود.
هوش مصنوعی: چشم از زحمت راهی که به سختی طی شده، باز کرد و زخم بدن به شورش و درد و رنج آغاز شد.
هوش مصنوعی: وقتی چشمانم خودم را در حال غرق شدن در خون دیدند، تمام بدنم را همین حالتی که در آن هستم، حس کردم.
هوش مصنوعی: پاداش و منافع و پول و سود همه نتیجهی وجود و عدم هستند.
هوش مصنوعی: رفته و بدون لباس، درد دلش را با گریه سر میدهد و در حالی که دلش به خاطر داغی که دارد میسوزد، پای از غم به گل میگذارد و آهی سرد از جان برمیآورد.
هوش مصنوعی: داستانی که در اینجا گفته میشود، به خوبی وضعیت و ویژگیهای مردم جهان را مورد اشاره قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در کجا میتوان جایگاه مناسب را پیدا کرد، وقتی که ترک (دور شدن از دین) ما را به گمراهی میکشاند؟
هوش مصنوعی: عقل که در وجود انسان مانند ناظر و راهنما عمل میکند، کسانی را که در مسیر زندگی قرار دارند به سمت خدا و حقیقت هدایت میکند.
هوش مصنوعی: هیچکس به حرفهای او توجهی نمیکند و هیچکس از او نفسی نمیگیرد.
هوش مصنوعی: برای مثال، برخی از انسانها به جای اینکه به سمت آگاهی و دانش بروند، به سوی دشواریها و مشکلات حرکت میکنند و در نتیجه با مصائب و چالشهای بزرگ مواجه میشوند.
هوش مصنوعی: عزازیل در راه منتظر است تا دین را به غنیمت ببرد.
هوش مصنوعی: حس طمع به ثروت و مال باعث میشود که انسان همواره به دنبال آرزوهای دور و دراز خود باشد و به صورت مداوم، جلوههای جدیدی از آنها را در زندگی خود مشاهده کند.
هوش مصنوعی: تفریح و بازی باعث میشود که نفاق و دوگانهگی به وجود بیاید و دل از سرزمین حجاز به عراق منتقل شود.
هوش مصنوعی: در دل دیو طمع، به تو علاقهمند میشود و مانند دوستی نزدیک، هر لحظه به تو وابستهتر میگردد.
هوش مصنوعی: خواستههای شدید و ناپسند ممکن است تو را از مسیر درست و اصول زندگیات منحرف کنند.
هوش مصنوعی: غرور و خودپسندی که به دامن تو چسبیده، مانند کمندی است که به گردن تو افتاده و تو را اسیر کرده است.
هوش مصنوعی: در راه تو، ارتشی از فخر و افتخار وجود دارد که به اندازه دو صد سد، محکم و بسیار قوی است.
هوش مصنوعی: ظلم و ستمی که به من میکنی، در واقع به دلیل خواستهها و ناظر بودن تو است.
هوش مصنوعی: باید به اندازهی یک شیر، خطرناک و آماده باشی تا بتوانی در میدان جنگ پیروز شوی.
هوش مصنوعی: عشق به جهان به تو نزدیک میشود و با شوق و اشتیاق، مثل یک بازی با تو درگیر میشود.
هوش مصنوعی: وسواس و تردید میتواند انسان را از مسیر درست خود دور کند و گاهی او را به جایی پایینتر و سختتر ببرد.
هوش مصنوعی: کمبود محبت و بخل تو، مانند حسادت، در دل من غضب و نارضایتی ایجاد کرده است و مرا به واکنش واداشته است.
هوش مصنوعی: وقتی صبر به آن سپاه انبوه نگاه کرد، از شدت ترس و وحشت تصمیم گرفت از میدان جنگ فرار کند.
هوش مصنوعی: وقتی که در میدان نبرد تنها و بییار میمانی، تلاش و کوشش تو همچون تیغی است که به راحتی در غلاف جای میگیرد و از کارایی باز میماند.
هوش مصنوعی: به این معناست که در میان دشمنانی که تو را دوست میدارند، باید توانایی خود را به نمایش بگذاری و از قید و بندها و محدودیتها رها شوی.
هوش مصنوعی: همه به خاطر ایمان تو آماده میشوند و به دستورات تو گوش میدهند.
هوش مصنوعی: وقتی لشکر طغیانی به پا شود، نیروی بدنی انسان از آن پوشش ترفیع و پیشرفت دور میشود.
هوش مصنوعی: زیرا که در راه کار ملک، مرگ همچون گرگی از پشت سر به ما نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: وقتی در حسرت خود را خرد و رنجیده میبینی، به یاد داشته باش که در نهایت، همانند خاکی که مورچگان تکمیل میکنند، تو هم در دنیای فانی خواهی بود.
هوش مصنوعی: جای تو مانند گوری خوابگاه شده و امید تو به خاطر مرگ ناامید شده است.
هوش مصنوعی: اگر با دقت و بصیرت به رفتار و سرنوشت خود توجه کنی، در نهایت میتوانی عاقبت کارهای خود را ببینی و ارزیابی کنی.
هوش مصنوعی: اگر به خودت نگاه کنی، متوجه میشوی که در مقایسه با دیگران، بدترین آدمی هستی که به هوسها و تمایلات دچار شدهای.
هوش مصنوعی: برای پذیرش نصیحت، تمام وجودت را آماده کن و هنگام صحبت دیگران، ساکت و خاموش بمان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.