سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۵ - حکایت در این معنی
نه بپرسید از جحی حیزی
کز علیّ و عُمر بگو چیزی
گفت با وی جحی که اندُه چاشت
در دلم مهر و بغض کس نگذاشت
شره لقمه آن چنانم کرد
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۶ - اندر نکوهش شکم خواری و بسیار خوردن
اوّلین بند در رهِ آدم
بود نای گلو و طبل شکم
مهترین بند هست نای گلو
کُندت طبلِ بطن شش پهلو
طبل و نایست اصل فتنه و شر
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۷ - التمثّل فی ترک الدّنیا و قصّة روحاللّٰه و تجریده
روح را چون ببرد روح امین
چرخِ چارم فزود ازو تزیین
داد مر جبرئیل را فرمان
خالق و کردگار هر دو جهان
که بجویید مر ورا همه جای
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۸ - حکایت روحاللّٰه علیهالسّلام و ترک دنیا و مکالمهٔ او با ابلیس
در اثر خواندهام که روحاللّٰه
شد به صحرا برون شبی ناگاه
ساعتی چون برفت خواب گرفت
به سوی خوابگه شتاب گرفت
سنگی افگنده دید بالش ساخت
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۹ - فی ذمِ حبّ الدّنیا و منع شرب الخمر
می همی خور کنون به بوی بهار
باش تا بردمد ز گور تو خار
ای چو فرعون شوم گردنکش
از ره آب رفته در آتش
چکنی در میان رنج خمار
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۰ - اندر مذمّت افعال زشت که از خویهای بهیمی است ذکر المثالب للتوقّی لا للقبول والتلقی
آز را از درون خود پیوست
خاک بر سر بمان و باد به دست
آز را مار دان که در عالم
نشود جز به خاک سیر شکم
صورت طمع کآفت بشرست
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۱ - در ذمّ مقابح و افعال نکوهیده و منع آن
مبر این زندگی به صدرِ سعیر
هم بدینجاش واگذار و بمیر
زنده آنجایگه مبر تن خویش
آب حیوان مده به دشمن خویش
حرب قائم شده میان دو تن
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۲ - التمثّل فی شأن اصحاب الغفلة و نظر السّوء
آن شنیدی که در طواف زنی
گفت با آن جوان نکو سخنی
چون ورا در طواف دید آن مرد
گشت لختی ز صبر و دانش فرد
گشت عاشق به یک نظر در حال
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۳ - اندر صفت ربیع و تشبیهات گوید ذکر الربیع یحیی القلوب المیتة و یشرح الصدور الضیقة
شُکر انصاف بر زبان بهار
گفت بلبل چو مردم هوشیار
شُکر عدل بهار پیش اِله
دل گُل گوید از زبان گیاه
دشتها پر لحاف بیبالین
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۴ - در تسویت پارسی و تازی
فضل دین در رهِ مسلمانیست
هنر ملک ره فرادانیست
هست محتاج کارسازی ملک
چه کند پارسی و تازی ملک
از پی دین و شغل پردازی
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۵ - در بیان آنکه ادب به فارسی و عربی نیست
علم خوان تات جان قبول کند
که ترا فضل بوالفضول کند
بولهب از زمین یثرب بود
لیک قد قامت الصلا نشنود
بود سلمان خود از دیار عجم
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۶ - اندر خوردن شراب و خواصّ آن گوید
مر سران را چو طامع و می خوار
بهر چه دردسر دهم چو خمار
می چو با رسم در نهاد شود
آتش و خاک و آب باد شود
زان برو چار طبع دست نیافت
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۷ - اندر صفت نقص دنیا
مال بر کف چو پیل بر کشتیست
مال در دل چو آب در کشتیست
مال مصلح چو آب زیر سفن
کاید از رفتنش کرامت تن
وانِ ممسک چو آب در فُلکست
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۸ - التمثل فی اصحاب المغرورین
آن شنیدی که بود مردی کور
آدمی صورت و به فعل ستور
رفت روزی به سون گرمابه
ماند تنها درون گرمابه
بود تنها به گوشهای بنشست
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۹ - حکایت
آن شنیدی که در ولایت شام
رفته بودند اشتران به چرام
شتر مست در بیابانی
کرد قصد هلاک نادانی
مرد نادان ز پیش اشتر جَست
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۶۰ - حکایت
خواست وقتی ز عجز دینداری
از یکی مالدار دیناری
آنگهی مالدار بیهنجار
مُهر بر لب نهاده دل مردار
یک دو بارش چو گفت سایل راد
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۶۱ - حکایت
بود در روم بلبل و زاغی
هر دو را آشیانه در باغی
زاغ دایم بگرد باغ درون
میپریدی میان راغ درون
بلبلک شاد در گلستانها
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۶۲ - حکایت
بود در شهر بلخ بقّالی
بیکران داشت در دکان مالی
ز اهل حرفت فراشته گردن
چابک اندر معاملت کردن
هم شکر داشت هم گِل خوردن
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۶۳ - حکایت
آن سلیمان که در جهان قدر
بود سلطانِ وقت و پیغامبر
برنشسته بُد او به بادِ صبا
سوی مشرق شد او ز جابلسا
دید در راه ناگه آبخوری
[...]

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۶۴ - حکایت
گفت در وقت مرگ اسکندر
همه را خواند کهتر و مهتر
گفت اینک دو دست خود بستم
هین بگویید چیست در دستم
آن یکی گفت جوهری داری
[...]
