سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۸
گفت بر دوخته مرا شعری
خواجه خیاطی از سر فرهنگ
معنی او چو ریسمان باریک
قافیت همچو چشم سوزن تنگ

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹
طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال
ظهور ماه معالی بر آسمان جلال
نتیجهٔ کرم و مردمی و فضل و هنر
طلیعهٔ اثر لطف ایزد متعال
خجسته باد و همایون مبارک و میمون
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۰
تو مرا از نسب و جان و خرد خویش منی
من از آمیزش این چار گهر خویش توام
تو همه روزه بیاراسته چون دین منی
من همه ساله برهنه شده چون کیش توام
پیش من حسن همانست که تو پیش منی
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱
هر چند در میان دو گویم زمین و چرخ
لیک این دو گوی را به یک اندیشه پهنهام
در دیدهٔ سخای تو پوشیده ماندهام
زان پیش تو چو نور دو چشمت برهنهام

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۲
آن حور روح فش را بر عقل جلوه کردم
و آن شربها که دادی بر یاد تو بخوردم
یاقوت نفس کشتم زان گوهر شریفت
کازاد کرد چون عقل از چرخ لاژوردم
گردم به باد ساری گردی همی ولیکن
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۳
زشت همی گویی هر ساعتم
رو تو همی گویی که من نستهم
روی نکوی تو چکار آیدم
شاعرم ای دوست نه من کان دهم

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۴
چو بر قناعت ازین گونه دسترس دارم
چرا ازین و از آن خویشتن ز پس دارم
خدای داند کز هر چه جز خدای بود
ازو طمع چو ندارم گرش به کس دارم

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۵
ای یوسف نامی که همیشه چو زلیخا
جز آرزوی صحبت تو کار ندارم
یعقوب چو تو یوسفم اندر همه احوال
زان جز غم روی توفیاوار ندارم
دکان ترا جز فلک شمس ندانم
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۶
عمر دو نیمهست و ازین بیش نیست
اول و آخر، چو همی بنگرم
نیمی از آن کردم در مدح تو
نیمی در وعده به پایان برم
عمر چو در وعده و مدح تو شد
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۷
چند روزی درین جهان بودم
بر سر خاک باد پیمودم
بِدْویدم بسی و دیدم رنج
یک شب از آز خویش نغنودم
نه یکی را به خشم کردم هجو
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۸
از زهر به مغزم رسید بویی
بفگند هم اندر زمان ز پایم
زهری که به بویی بیازمودم
آن به که به خوردن نیازمایم

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۹
خواجه بفزود ولیکن به درم
روی بفروخت ولیکن ز الم
میزبان بود ولیکن به رِباط
نانم آورد ولیکن به درم
دست بگشاد ولیکن در بخل
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۰
چون من بره سخن درون آیم
خواهم که قصیدهای بیارایم
ایزد داند که جان مسکین را
تا چند عنا و رنج فرمایم
صد بار به عقده در شود تا من
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۱
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیدهام
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۲
از خلد برین یاد کنم روی تو بینم
وز فتنهٔ دین یاد کنم موی تو بینم

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۳
دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم
پسری دیدم تابندهتر از در یتیم
زین سیه چشمی جادو صنمی طرفه چو ماه
بینظیری که نظیریش نه در هفت اقلیم
با دلم گفتم ای کاشکی این میر بتان
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - در مدح عمادالدین محمدبن منصور
ای محمد نام و احمد خلق و محمودی شیم
محمدت را همچنان چون ملک را تیغ و قلم
بذل بیدستت نباشد همچو دانش بیخرد
مال با جودت نماند همچو شادی با ستم
روح را از رنجهای دل تهی کردی کنار
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - این قطعه را بر گور نظام الملک محمد نوشتند
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم
آن جای که ابرار نشستند نشستیم
وان راه که احرار گزیدند گزیدیم
گوش خود و گوش همه آراسته کردیم
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۶
گر تو به دو گانهای ز ما پیشی
ما از تو به فضل و مردمی پیشیم
گر زر نبود ز خدمتت ما را
از سبلت تو به جو نیندیشیم

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۷
ای علایی ببین و نیک ببین
که زمانه ستمگریست عظیم
گه ز چوبی کند دمنده شنکج
گه ز گوسالهای خدای کریم
هر کرا فضل نیست نیم پشیز
[...]
