گنجور

 
سنایی

تو مرا از نسب و جان و خرد خویش منی

من از آمیزش این چار گهر خویش توام

تو همه روزه بیاراسته چون دین منی

من همه ساله برهنه شده چون کیش توام

پیش من حسن همانست که تو پیش منی

نزد تو عیب چنانست که من پیش توام