زشت همی گویی هر ساعتم
رو تو همی گویی که من نستهم
روی نکوی تو چکار آیدم
شاعرم ای دوست نه من کان دهم
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
زشت همی گویی هر ساعتم
رو تو همی گویی که من نستهم
روی نکوی تو چکار آیدم
شاعرم ای دوست نه من کان دهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و به این موضوع اشاره میکند که هر لحظه از زشتی خود میگوید و در عوض، به زیبایی معشوق توجهی ندارد. او از دوستش میخواهد که به زیبایی معشوق توجه کند و در نهایت میگوید که او یک شاعر است و باید بر اساس احساساتش سرودهایش را خلق کند.
هوش مصنوعی: هر ساعت که میگذرد، تو به من بدی میگویی و اینگونه مدام تکرار میکنی که من وجود ندارم.
هوش مصنوعی: ای دوست، چه بهرهای میتوانم از زیباییهایت ببرم، من شاعری هستم که نه توانی برای گفتن دارم و نه چیزی برای ارائه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک جو از ین فن چو به دامن نهم
ده کنم آن را و به صد تن دهم
رسته ز خود بوسه به خاکت دهم
رو به در روضه پاکت نهم
تا من از آن چشمه به یاران دهم
وز غم دریوزه عرفی رهم
گر شده تعلیم تو استاد وهم
کرد همای خرد از خاد فهم
هرچه پسند تو بود آن دهم
کانچه عطای تو بود آن نهم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.