سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۸
این جهان بر مثال مرداریست
کرکسان گرد او هزار هزار
این مر آن را همی زند مخلب
آن مر این را همی زند منقار
آخرالامر برپرند همه
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۹
ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست
درست گرددت این چون بپرسی از بیمار
به کارت اندر چون نادرستیی بینی
چو تن درست بود هیچ دل شکسته مدار

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰
مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار
زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار
این دو چون بگذشت باز آزرم و دین آمد شعار
گر منازع خواهی ای مهدی فرود آی از حصار
باز یک چندی به رغبت بود و رهبت بود کار
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۱
زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار
زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار
گر امیر شهوتی باری کنیزک خر به زر
سرو قد و ماهروی و سیم ساق و گلعذار
تا مراد تو بود با او بزن بر سنگ سیم
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۲
ای به نزد عاشقان از شاهدی
از همه معشوقگان معشوقتر
کس ندید اندر جهان از خلق و خلق
هیچ مخلوقی ز تو مرزوق تر

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۳
هیچ نیکو نبود هرگز بد
هیچ خر آن نبود هرگز حر
پشت کس را نکند ز آب تهی
تا شکمشان نکنی از نان پر

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - در صف خانگاه محمد منصور واقع در سرخس که وی در آن داروخانه و کتابخانه برای فقرا و درویشان بنیاد نهاد
لب روح الله ست یا دم صور
خانگاه محمد منصور
که ز درس و کتاب و دارو هست
از سه سو دین و جان و تن را سور
زین بنا ایمن از دو چیز سه چیز
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵
اگر چون زر نخواهی روی عاشق
منه بر گردن چون سیم سنگور
جهان از زشت قوادان تهی شد
که حمال فقع باید همی حور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۶
ای سنایی به گرد حران گرد
تا بیابی ز جود ایشان چیز
نزد نادیدگان و نااهلان
کی بود بذل و همت و تمییز
کودک خرد بیخرد بدهد
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۷
هر که زین پیش بود امیر سخن
از امیر سخا شدند عزیز
تو همه روز گرد آن گردی
که به نزدیکشان زرست و پشیز
دستهٔ گل بر کسی چه بری
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۸
اگر ریش خواجه ببرند پاک
رسن گر بگیرد به بسیار چیز
که تا پاردم سازد از بهر آنک
بود پاردم بر گذرگاه تیز

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۹
ای خداوند قایم قدوس
ملک تو ناقیاس و نامحسوس
قایمی خود به خود قیام تو نیست
به قیامی که هست ضد جلوس
ساحت سینههای مشتاقان
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۰
چو خواهم کرد زرق و هزل و ریواس
نخواهم نیز عاقل بود و فرناس
مرا چون نیست بر کس هیچ تفضیل
چه خواهم کرد زهد و فضل عباس
بیاور طاس می بر دست من نه
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۱
ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش
بشکن شبهٔ شهوت و غواص درر باش
از سیرت سلمان چه خوری حسرت و راهش
بپذیر و تو خود بوذر و سلمان دگر باش
هر چند که طوطی دلت کشتهٔ زهرست
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - در رثای یکی از بزرگان
گوهر روح بود خواجه وزیر
لیک محبوس مانده در تن خویش
چون تنش روح گشت تیز چنو
باز پرید سوی معدن خویش

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۳
گر مقصر شدم به خدمت تو
بد مکن بر رهی کمانی خویش
بهترین خدمتست آنکه رهی
دور دارد ز تو گرانی خویش

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۴
ز تو ای چرخ نیلی رنگ دارم
هزاران سان عنا و درد جامع
نه تنها از تو بل کز هر چه جز تست
به من بر هست همچون سیف قاطع
مرا زان مرد نشناسی تو زنهار
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۵
ثنا گفتیم ما مر خواجهای را
که نشناسد مقفا را ز مردف
عطارد در اسد بادش همیشه
یکی مقلوب و آن دیگر مصحف

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۶
ای آنکه ترا در تو تویی نیست تصرف
آن به که نگویی تو سخن را ز تصوف
در کوی تصوف به تکلف مگذر هیچ
زیرا که حرامست درین کوی تکلف
در عشوهٔ خویشی تو و این مایه ندانی
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۷
بجهم از بد ایام چنانک
از کمان ختنی تیر خدنگ
گر به هر جور که آید بکشد
من پلنگم نکشم جور پلنگ
خواری و اسب گرانمایه مباد
[...]
