دل سوخت از شتاب و به دلبر نمیرسد
این تشنهلب دریغ به کوثر نمیرسد
اشکم به دیده کی رسد از گرمی جگر
از شیشه این شراب به ساغر نمیرسد
در پیش ما که بیسروسامان عالمیم
دردسری به منت افسر نمیرسد
تا نیست درد ناله ندارد اثر دریغ
روشنگری چو نیست به جوهر نمیرسد
تا کی طبیب شکوه کنی از جفای هجر
شرح غم فراق به آخر نمیرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق خود از درد و فراق میپردازد. او به شتاب و بیقراری دل خود اشاره میکند که نمیتواند به محبوبش برسد. تشنگی و اشک هایش هیچگاه به آرامش نمیرسند و به نوعی ناامیدی از زندگی در او جریان دارد. همچنین، او به مشکلات و دردهایی که در جنگ و جدایی تجربه کرده اشاره میکند و میگوید در چنین حالتی هیچچیز نمیتواند به او کمک کند. در نهایت، او میپرسد تا کی باید از درد و رنج عشق بگوید و غم فراق را توصیف کند، زیرا این احساسات هیچگاه به انتها نمیرسند.
هوش مصنوعی: دل به شدت داغ و غمگین است، اما هیچگاه نمیتواند به محبوبش برسد. این شخص تشنه عشق و محبت است، اما به نعمتهای فراوان نمیتواند دسترسی پیدا کند.
هوش مصنوعی: اشکهایم به چشمانم نمیرسد، چون شدت درد در دلم خیلی زیاد است. این شراب هم نتوانسته به لیوان برسد.
هوش مصنوعی: ما در مقابل کسانی که در این دنیا بینظم و گیج هستند، هیچ درد و مشکلی به آن عظمت و اهمیتی که برای افسران و مقامها وجود دارد، نخواهیم داشت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دردی وجود نداشته باشد، نالهای هم به گوش نمیرسد. اگر نور روشنگری نباشد، هیچ چیز به حقیقت و عمق خود نیورسد.
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی از درد و رنج جدایی گلهمند باشی؟ داستان غم فراق هیچگاه به پایان نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل شد ز دست و دست به دلبر نمیرسد
مرده به جان و تشنه به کوثر نمیرسد
غواص بحر عشق چو ماهی به دام جهد
چندین صف گرفت و به گوهر نمیرسد
شاخ درخت وصل بلندست و سر کشید
[...]
دولت بملک عشق بهر سر نمی رسد
سر تا بریده نیست بافسر نمی رسد
جائیکه عارض تو بدعوی طرف شود
میراث آینه بسکندر نمی رسد
ناامن گشته میکده از دست رهزنان
[...]
شاهی به نشئهٔ می احمر نمیرسد
تاج و نگین به شیشه و ساغر نمیرسد
دست از سبب مدار که بیابر نوبهار
یک قطره از محیط به گوهر نمیرسد
نتوان به دست و پا زدن از غم نجات یافت
[...]
هرگز به یاد ما زر و گوهر نمیرسد
ما را بیغیر یار به خاطر نمیرسد
اشکی به دیده کی رسد از گرمی جگر
از شیشه این شراب به ساغر نمیرسد
در پیش ما که بیسروسامان عالمیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.