دل سوخت از شتاب و به دلبر نمیرسد
این تشنهلب دریغ به کوثر نمیرسد
اشکم به دیده کی رسد از گرمی جگر
از شیشه این شراب به ساغر نمیرسد
در پیش ما که بیسروسامان عالمیم
دردسری به منت افسر نمیرسد
تا نیست درد ناله ندارد اثر دریغ
روشنگری چو نیست به جوهر نمیرسد
تا کی طبیب شکوه کنی از جفای هجر
شرح غم فراق به آخر نمیرسد