پیش آمدم براه یکی تا زنا گشاد
نیمور من بدیدن او باد در فتاد
بر من سلام کرد و کنارم گرفت تنگ
ایراز کرن سر بمیان پای او نهاد
پنداشت آن پلید که حیران شدست تاز
و اکنون همی بخانه خوهم برد و سیر . . . اد
برمی طپید گرد میان پای من بخشم
چون کودکی که بر طپد از زخم اوستاد
کودک چو این بدید بگفتا که چیست این
گفتم که ایر چاکر تو ای پری نژاد
بر سر کله نهاده، کمر بسته بر میان
چون روی تو بدید بخدمت بایستاد
گفتا دروغ گوئی و لافی همی زنی
ایراینچنین نباشد وایر اینچنین مباد
پوشیده زاهدیست بمو بسته از کجا
میر جلیل سید اسحاق کف راد
تا چاکرانش از تو ستانند ناگهان
از زیر دامنش نتوانی برون نهاد
گفتم که بارک الله شادی بروی تو
ایزد بفضل فال ترا گوشها دهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، راوی به توصیف تجربهای میپردازد که در آن به دیدن زنی زیبا میرسد. او به خاطر زیبایی زن تحت تأثیر قرار میگیرد و به او سلام میکند. اما زن به او مشکوک میشود و فکر میکند که راوی در حال فریبکاری است. و او را به حالتی میبیند که گویی زخم خورده است و علت آن را از او میپرسد. راوی به او میگوید که او فقط یک خدمتگزار عاشق است و از زیبایی او شادمان است. زن او را به دروغگویی متهم کرده و به او میگوید که از کسی مانند او انتظار چنین احساسی ندارد. در نهایت، راوی از زیبایی و فضلیت زن تمجید میکند و به او دعا میکند.
هوش مصنوعی: به راه یکی آمدم تا زنا به من توجه کند، من فقط به دیدن او دچار شوق و هیجان شدم.
هوش مصنوعی: او به من سلام کرد و مرا به آغوش کشید. سپس سرش را بر زانوی من گذاشت.
هوش مصنوعی: او گمان میکرد که دچار حیرت شده و حالا میخواهد مرا به خانهاش ببرد و سفرم را ادامه دهد.
هوش مصنوعی: در میانهی پاهایم، ضربهای بر میخورد، همچون کودکی که از درد خود بیتاب میشود و بیقراری میکند.
هوش مصنوعی: وقتی کودک این را دید گفت: "این چیست؟" من پاسخ دادم که این ایر، چاکر و خدمتگزار توست، ای فرشتهسان.
هوش مصنوعی: کسی که کلاه بر سر دارد و کمرش را محکم بسته است، وقتی تو را میبیند، به احترام تو میایستد.
هوش مصنوعی: او گفت که دروغ میگویی و چارهای جز لاف زدن نداری. اینگونه نباید باشد و نباید چنین اتفاقی بیفتد.
هوش مصنوعی: زاهدی در جایی پنهان شده است و از یک جا بوی خوشی به مشام میرسد که به سادگی نمیتوان آن را تشخیص داد؛ و کسی به نام سید اسحاق کف راد نیز در این مسیر مورد اشاره قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر به خدمتگزاران او اجازه دهی که به دنبال تو بیفتند، ناگهان نمیتوانی از زیر دامن او بیرون بیایی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که خدا را شکر که شادی بر چهرهات نمایان است و خدا با لطفش به تو خوشبینی و موفقیت بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نرگس نگر، چگونه همی عاشقی کند
بر چشمکان آن صنم خَلُّخینژاد
گویی مگر کسی بشد، از آب زعفران
انگشت زرد کرد و به کافور بر نهاد
از باغ باد بوی گل آورد بامداد
وز گل مرا سوی مل سوری پیام داد
گفتا من آمدم تو بیا تا بروی من
آزادگان ز خواجه بنیکی کنند یاد
خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه جود
[...]
یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد
دادیم و ساعتی نشدیم از زمانه شاد
از گشت آسمانی و تقدیر ایزدی
برکس چنین نباشد و برکس چنین مباد
یا روزگار کینه کش از مرد دانشست
[...]
تا آفریدگار مرا رای و هوش داد
بی کس ترم نیاید از خویشتن بیاد
آن روزگار شیرین چون باد بر گذشت
این روزگار تلخ همان بگذرد چو باد
گر باز روزگار مساعد شود مرا
[...]
غلبه فروش خواجه که ما را گرفت باد
بنگر که داروش ز چه فرمود اوستاد
گفتا که پنجپایک و غوک و مکل بکوب
در خایه هل تو چنگ خشنسار بامداد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.