ای نجم دین به خط تو عثمان نداد سیم
نه جمله بی میخم باوی چه فن زنم
دل برکنم ز سیم تو تا از برای سیم
آلات روی عثمان چون سیم برکنم
تو بشکنی برای آنچه دهی خط نجم را
من نیز اگر نباشم سیم تو بشکنم
تو نجمی و بنجم توان یافت راه راست
آن کن که خویشتن بتو از راه نفکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وابستگی به یک محبوب است. شاعر به محبوب خود، که به نجم دین تشبیه شده، اشاره میکند و بیان میکند که برای او حاضر است از ثروت و زیباییها بگذرد. او به کلام محبوب که نوعی نوشته یا فرمان است، اهمیت میدهد و میگوید که اگر محبوبش به او محبت نکند، او نیز از همه چیز دست خواهد کشید. در نهایت، شاعر از محبوب میخواهد که او را در مسیری درست هدایت کند تا از راه راست منحرف نشود.
هوش مصنوعی: ای ستاره دین، به خاطر تو عثمان به کسی نداد که نقره بگیرد و بقیه در میخانه من با او چه کار کنم.
هوش مصنوعی: من قلبم را از زیبایی تو جدا میکنم تا به خاطر زیباییهای کارهای عثمان، به زیباییهای او توجه کنم.
هوش مصنوعی: اگر تو برای اینکه حقیقتی را بیان کنی، چیزی را زیر پا بگذاری، من هم اگر در کنار تو نباشم، سعی میکنم همان کار را انجام دهم.
هوش مصنوعی: تو مانند ستارهای هستی و من هم مثل یک دنبالهدار میتوانم راه درست را پیدا کنم. پس به من نشان بده که چگونه باید راه خود را بیابم، تا از طریق خودم به تو دسترسی نداشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرگه که من به زلف وی اندر نگه کنم
شادی و خرمی ز دل خویش برکنم
گردد روان سرشکم و گردد تپان دلم
گردد نژند جانم و گردد نوان تنم
هرگه که دست بر شکن زلف او برم
[...]
ای بارگاه صاحب عادل خود این منم
کز قربت تو لاف زمین بوس میزنم
تا دامن بساط ترا بوسه دادهام
بر جیب چرخ میسپرد پای دامنم
تا پای بر مساکن صحنت نهادهام
[...]
جان میبرد به عشرت حوران گلشنم
تن می کشد به خدمت دیوان گلخنم
عیسی است جان پاک و خرست این تن پلید
پیکار خر همی همه بر عیسی افکنم
تن دیو و جان فرشته و من نقش دیو شوم
[...]
کوه بلاشدست ز رنج جرب تنم
بیچاره من که کوه بناخن همی کنم
رگهای من چو چنگ برون آمده ز پوست
پس من بناخنان خود آن رگ همی زنم
چون چوب خرگهست برو برپشیزها
[...]
مستم کن آنچنان که ندانم که من منم
خود را دمی مگر به خرابات افگنم
فارغ شوم ز شعبده بازی روزگار
زین حقهٔ دو رنگ جهان مهره برچنم
قلاش وار بر سر عالم نهم قدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.