مفکن به غمزه بر دل مجروح من نمک
وز من به قله سر مکش ای قبلهٔ نمک
دانم کز آب گرم دو چشمم به یک زمان
بگدازی از همه شکری یا همه نمک
ای ترک ماهچهره چه باشد اگر شبی
آیی به حجرهٔ من و گویی قتق گرک
تا من به نور ماه تو شب را برم به روز
زان پیش کز سمور به مه درکشی یلک
تا از تو یک به یک شودم کام دل روا
کم کم به کام درفکنم خامهٔ تبک
گر پیش گل کشم کله مشکبوی تو
بر من کلک مزن که نیندیشم از کلک
گل روی ترکی و من اگر ترک نیستم
دانم بدین قدر که به ترکی است گل حجک
از چشمم ار بر آن حجک تو چکد سرشک
ترکی مکن به کشتن من برمکش نجک
کآن گل بدین سرشک پذیرد جمال و زیب
چون باغ علم شافعی از طاهر علک
فرزانه فخر دین که شد از اهل دین خطاب
کای آدمی به صورت و با سیرت ملک
ای چون ملک به سیرت و از صورت آدمی
هم آدمی و هم ملکی یا ز هر دو یک
در دین طاهری ملکی لا شریک له
کس در فنون فضل و هنر لا شریک لک
دیریست تا ریاست اصحاب را به حق
اندر کتابخانهٔ اسلاف توست چک
تو در چکان ز لفظ بر احباب ویش باش
گو بر رخ معادی تو خونِ دیده چک
آید صواب هرچه تو گویی و خصم را
یار او زهرئی که کند هیچگونه حک
بر آتش نظر دل زیرکترین خصم
جوشی بر آن قیاس که در زیر بامجک
هر حجتی که گفت بدو رد کنی و باز
اندر دهان نهیش چو گلمهره در تفک
بسیار علمهاست که آن خاص مر تراست
بیرون علم شرع که با خلق مشترک
داند هر آنکه بازشناسد شک از یقین
کاندر بزرگواری تو نیست هیچ شک
گر بر شرنگ و شنگ وزو باد لطف تو
در حال شهد و شکر گردد شرنگ و شنک
گر بوی خلق تو به جنگ برگذر کند
نسرین تازه بردمد از تری حنک
ور بار حلم تو به زمین برنهد خدای
موی بشیزه بفکند از گاو و از سمک
طوفان غم بدان نرسد کو به عون تو
خود را سفینه سازد چون نوح بر فلک
زایر ز بس که زرگرد از کف راد تو
دارد به زرنگار کف خویش چون محک
یابد ز تو جواب نعم سائل نعم
از پیر سال یافته تا طفل شیر مک
با هر کسی که دست نیازی به تو نمود
احسان کنی وجود نمایی به ما ملک
نور دل تو از کرم و بر و مردمی است
چونان که نور دیدهٔ مردم به مردمک
قادر دلت ملال نیاید ز شعر من
حالی بمانم و ببرم ژاژ بی ودک
تا بر فلک بروج بود وندر او نجوم
چونان که در زمین کُوَر و در کُوَر سلک
روی زمین ز فر تو زینتپذیر باد
چونان که از نجوم و ز شمس و قمر فلک
تو بر شده به جنت شادی درج درج
دشمن فتاده در سقر غم درک درک
سنجابگون سپهر فتک جو عدوت را
پیراسته به قهر چو سنجاب و چون فتک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و غم ناشی از عشق میپردازد. شاعر با ظرافت از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن میگوید و اشتیاق و درد دلش را بروز میدهد. او به دوستی و وفاداری نیز اشاره میکند و از ضرورت محبت و دلجویی در روابط انسانی سخن میگوید. با استفاده از تمثیلهای طبیعی و مذهبی، شاعر به کنایه به مقام والای معشوق و عشق الهی اشاره میکند و تأکید میکند که عشق واقعی فراتر از زیبایی ظاهری و ویژگیهای دنیوی است. در نهایت، شعر به توازن میان دلمانگی و درد عشق، و همچنین قدرت بخشایش و محبت میپردازد.
هوش مصنوعی: عشق تو با یک نگاه دلم را بیشتر زخمی میکند و از من فاصله نگیر، ای محبوب من که خودت را با زیباییهایت معرفی میکنی.
هوش مصنوعی: میدانم که از چشمهای گرم و اشکآلودم، همزمان میتوانی از تمام شیرینیها و تلخیها خبری بگیری.
هوش مصنوعی: ای زیبای ماهنما، اگر شبی به اتاق من بیایی و بگویی که من بیماری عشق هستم، چه چیزی ممکن است به وجود آید؟
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و عظمت یک شب که با نور ماه روشن شده است اشاره دارد. شاعر بیان میکند که حضور محبوبش شب را به روز بدل میکند و این اندازه از زیبایی و روشنی را تنها با دیدن ماه او میتوان حس کرد. در واقع، نور ماه نماد زیبایی و جاذبهای است که میتواند تاریکی شب را روشن کند.
هوش مصنوعی: برای اینکه به خواستههای دل برسم، باید آرام آرام خودم را با تو یکی کنم و در این مسیر، قلمم را به کار میافکنم.
هوش مصنوعی: اگر به سمت گل بروم و بوی خوش تو مرا بگیرد، بر من منت نگذار و مرا به فکر نیاور که در آن لحظه دغدغهای ندارم.
هوش مصنوعی: اگرچه من ترک نیستم، اما میدانم که زیبایی گل به زبان ترکی است.
هوش مصنوعی: اگر اشکی از چشمانم به خاطر تو بریزد، به خاطر آن از من انتقام نگیر و مرا از پا در نیاور.
هوش مصنوعی: این گل با اشکهایش زیبایی و جمال خاصی را میپذیرد، مانند باغی که از دانش و علم شافعی بهرهمند شده و از طاهر مینوشد.
هوش مصنوعی: فرزانهای از اهل دین خطاب به آدمی میگوید که تو با ظاهر خود مانند انسانها هستی، اما در باطن و سیرت، از ملائکه و موجودات الهی برتری داری.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند فرشتگان هستی و از نظر ظاهری به انسانها شبیه میمانی، تو هم انسانی و هم ملائکی، یا میتوان گفت که از هر دو، یکی هستی.
هوش مصنوعی: در دین طاهری، خداوند یگانه و بیهمتاست و در زمینهی دانش و هنر نیز هیچ کس به تو چونانی نمیرسد.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که رواج و مدیریت افکار و دانش اهل علم در کتابخانهٔ گذشتگان متعلق به توست.
هوش مصنوعی: تو با نرمی و زیبایی با دیگران صحبت میکنی و به آنها احترام میگذاری، اما من در غم و اندوه به حالت دلتنگی نگاه میکنم و از چشمانم اشک میریزد.
هوش مصنوعی: هرچه تو بگویی درست و صحیح است و دشمن نیز یاری دارد که قادر است هیچ تأثیری بر او نگذارد.
هوش مصنوعی: بر آتش نگاه کن، دل زیرکترین دشمنی است که در زیر آتش بام، جوش و خروش دارد.
هوش مصنوعی: هر دلیلی که به او میگویی، او را رد میکند و دوباره در دهانش میگذارد، مانند گلی که در دلش مهر و محبت دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از دانشها وجود دارند که مخصوص تو هستند و با وجود اینکه در علم دین نیستند، اما با دیگران مشترک هستند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به درستی تو را بشناسد، میداند که شک و تردید در بزرگواری تو جایی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر بر چیزهای تلخ و زهرآگین، با محبت تو بدمند، آن چیزها هم مانند عسل و شکر شیرین میشوند.
هوش مصنوعی: اگر عطر وجود تو به جنگ بیفتد، گل نسرین تازهای از رطوبت خاک خواهد روئید.
هوش مصنوعی: اگر صبر و بردباری تو از حد بگذرد، خداوند موی انسان را به زمین میریزد، همانطور که از گاو و سمک میریزد.
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل نوح با توکل و یاری خداوند، خود را به مانند کشتی در طوفان غم بسازد، دیگر هیچ طوفانی نمیتواند به او آسیبی برساند.
هوش مصنوعی: زائر به قدری سرمایه و ثروت در دست دارد که دستش مانند کفی از طلا و نقش آن میدرخشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو سوالی کند، پاسخ مناسب را به او بده و بدان که از پیران با تجربه گرفته تا کودکان بیتجربه، همه در جستجوی جوابهای درست و مفید هستند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو درخواست کمک کرد، نیکوئی کن و به او محبت نشان بده؛ زیرا این کار باعث میشود که تو در دل ما بزرگ و ارزشمند جلوه کنی.
هوش مصنوعی: نور دل تو به دلیل لطف و بزرگواریات است، همانطور که نور چشم مردم به مردمک آنها مربوط میشود.
هوش مصنوعی: اگر دلت از شعرهای من غمگین نیست، بگذار که من همچنان بمانم و بدون نوشیدنی، سخن بگویم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر آسمان صورتهای فلکی وجود داشته باشد و در آنها ستارهها به همان شیوهای که در زمین کُوَر و در کُوَر سُر میکشند، قرار دارند.
هوش مصنوعی: روی زمین به خاطر زیباییهای تو زیباتر شود، همانطور که آسمان با ستارهها و خورشید و ماه زینت مییابد.
هوش مصنوعی: تو به بهشت خوشبختی رسیدی، اما دشمن تو در عذاب و غم افتاده است.
هوش مصنوعی: به سان سنجاب، آسمان به شدت با دشمنان خود مقابله کرده و آنها را با کبریایی و قدرت خود ساماندهی میکند. به همین صورت، بر روی دشمنانش تسلط پیدا کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۷
گل روی ترکی و من اگر ترک نیستم
دانم بدین قدر که به ترکی است گل حجک
تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم
دانم من این قدر که به ترکی است آب سو
به نقل از کانال تلگرام پرنیان ۷ رنگ:
سوزنی سمرقندی:
مفکن به غمزه بر دل مجروح من نمک
وز من به قبله سر مکش ای قبلهٔ یَمک
ای ترک ماهچهره چه باشد اگر شبی
آیی به حجرهٔ من و گویی قُنق گرک
گلروی ترکی و من اگر ترک نیستم
دانم بدین قدر که به ترکی است گل چیچک
از چشمم ار بر آن چچک تو چکد سرشک
ترکی مکن به کشتن من بر مکش نجک
▫️یمک: لقب پادشاهان تاتار قنق: میهمان
گرک: باید چیچک: گل
نجک: تبر (بچک نیز خوانده شده به معنای چاقو)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مولانا:
ای ترک ماهچهره چه گردد که صبح تو
آیی به حجره من و گویی که گَل بَرو
تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم
دانم من این قدر که به ترکی است آب سو
آب حیات تو گر از این بنده تیره شد
ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترکخو
ای ارسلان، قلج مکش از بهر خون من
عشقت گرفت جملهی اجزام مو به مو
دَک تور شنیدم از تو و خاموش ماند[ ها]م
غماز من بس است در این عشق رنگ و بو
▫️ گل بَرو: نزدیک بیا ارسلان: شیر
سو: آب قلج: شمشیر
دک تور: خاموش باش (در نسخهها دکتر نوشته شده و برای اغلب خوانندگان محل ابهام و سوال است.)
این گربه چشمک این سگک غوری غرک
سگسارک مخنثک و زشت کافرک
با من پلنگ سارک و روباه طبعک است
این خوک گردنک سگک دمنه گوهرک
بوده سگ رمنده و اکنون به بخت من
[...]
والا یمین ملت و اسلام بار یک
آن در صفات آدمی و در صفا ملک
آن حاتم زمانه که دست سخاش کرد
آثار حاتم از ورق روزگار حک
وان چرخ کامکار که خورشید تیغ او
[...]
ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک
دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک
خوبان سزد که بر درت آیند سر به سر
وانگاه خاک پای تو بوسند یک به یک
هم ظاهر از دو چشم تو گردیده مردمی
[...]
ای شرمسار روی تو خورشید بر فلک
وای خیره در فروغ جمال تو مردمک
در آسمان حسن برافکن نقاب را
تا در کمال حسن تو حیران شود فلک
ای باد اگر به سوی نگارم گذر کنی
[...]
ای پیکر خجسته چه نامی فدیت لک
دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک
دیدم کتان کهنه و گفتم فدیت لک
ارزد برم هنوز وصالت هزار لک
زان خار سوزنم عجب آمد که دوختند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.