گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای شرمسار روی تو خورشید بر فلک

وای خیره در فروغ جمال تو مردمک

در آسمان حسن برافکن نقاب را

تا در کمال حسن تو حیران شود فلک

ای باد اگر به سوی نگارم گذر کنی

از روی لطف عرضه کن احوال یک به یک

کاین دل ز سینه برکشم و دیده بر کنم

گر بی خیال و یاد تو باشند یک دمک

مهر و محبّت تو دبیران هفت چرخ

از لوح خاطرم نتوانند کرد حک

بس تیر چرخ بر جگر ریش خورده ام

آخر تو نیز بر سر ریشم مزن نمک

ای دل ز حادثات جهان تنگ دل مباش

دایم به یک نسق نبود گردش فلک

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سوزنی سمرقندی

مفکن به غمزه بر دل مجروح من نمک

وز من به قله سر مکش ای قبلهٔ نمک

دانم کز آب گرم دو چشمم به یک زمان

بگدازی از همه شکری یا همه نمک

ای ترک ماه‌چهره چه باشد اگر شبی

[...]

خاقانی

این گربه چشمک این سگک غوری غرک

سگسارک مخنثک و زشت کافرک

با من پلنگ سارک و روباه طبعک است

این خوک گردنک سگک دمنه گوهرک

بوده سگ رمنده و اکنون به بخت من

[...]

مجد همگر

والا یمین ملت و اسلام بار یک

آن در صفات آدمی و در صفا ملک

آن حاتم زمانه که دست سخاش کرد

آثار حاتم از ورق روزگار حک

وان چرخ کامکار که خورشید تیغ او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجد همگر
اوحدی

ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک

دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک

خوبان سزد که بر درت آیند سر به سر

وانگاه خاک پای تو بوسند یک به یک

هم ظاهر از دو چشم تو گردیده مردمی

[...]

نظام قاری

ای پیکر خجسته چه نامی فدیت لک

دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک

دیدم کتان کهنه و گفتم فدیت لک

ارزد برم هنوز وصالت هزار لک

زان خار سوزنم عجب آمد که دوختند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه