بخت بیدار شهنشه خسرو مالکرقاب
کرد بر بالین غفلت شوربختان را بخواب
دید چون در خواب غفلت رفت ماه نو همی
تیغ خون آلود بر بالین چو تیغ آفتاب
غفلت اندر طاعت سلطان به حق گردنکشیست
گردن گردنکشان را تیغ باید یا طناب
بی طناب این خیمه گردان با زینت که هست
باد رفتار آب کردار و نه باد است و نه آب
تیغ گوهر دار شاهنشاه را ماند به شب
روز بخت شاه را ماند چو برخیزد حجاب
کآفتاب خسروان شرق بنشیند به تخت
سایهٔ یزدان قلج تمغاج خان مالکرقاب
آفتاب و سایه خواندن شاه را زیبا بود
آفتابِ سایههیبت سایهٔ خورشیدتاب
آفتاب و سایه ماند تا جهان عمران بود
کآفتاب و سایه گر نبود جهان باشد خراب
خسرو توران کز ایران بر رقاب سرکشان
کم شود سر گر به توران برکشد تیغ از قراب
شاه را ایران و توران کسبی و میراثی است
کسبی از تیغ و فرس میراثی از افراسیاب
هر کجا شاه جهان لشکر کشد بر خصم ملک
نصرت و تأیید باشد همعنان و همرکاب
چون مقیمان مصاف شه بیارایند صف
چهرهٔ فتح و ظفر را باد بردارد نقاب
جز دل و چشم جهانسوزان نسازد آشیان
بی گمان داغ کمان و تیر چون پر عقاب
تیغ شاه شرق باشد در مصاف خصم ملک
همچنان دریا و هر دریا بود پیشش سراب
از در انصاف شاه انصاف جستن شرط نیست
نیست ناانصاف خوان شاه با انصاف ناب
تیغ شاهنشاه هامون را کند دریای خون
وز دل گردان طعام او بود وز خون شراب
از عتاب و گوشمال شاه منصف زهره نیست
باد بد را فی المثل مالیدن گوش رباب
کبک و شاهین راست عشق ویس و رامین در میان
باز را با غاز ناز و کشی دعد و رباب
کوس رعد آواز شه افکند بر هامون صدا
شد ز عدل شه به صحرا راعی حملان ذئاب
ای دیار مشرق از عدل تو چون دارالسلام
گر سوآل آید ز دارالملک تو گویم جواب
هست دارالملک تو حسن المآب اهل دین
اهل دین را نیست در دنیا جز این حسن المآب
رحمت نابی رعیت را عطا از کردگار
گرچه باب رحمتی هم بر تو رحمت باد ناب
شیر گردون گر نریزد خون بدخواهان تو
گنده باد و کنده و انداخته چنگال و ناب
خسروا باب سخن مفتوح شد بر طبع من
تا به نظم آرم مدیحت نوع نوع و باب باب
بس که مام و باب فرزندان بد بودم به طبع
وز تو اکنون بر بسی فرزند گشتم مام و باب
چون به حد مدح تو دیوان من ثابت شود
هزلها را قول یمحوالله براند از کتاب
تا سیهپوشان نورانی سلاطین را بعید
خطبه آرایند بر منبر به نیکویی خطاب
هر دعای خطبه کاندر وی صلاح ملک توست
در تو و اولاد باجماع تو بادا مستجاب
عید قربان بر تو فرخ باد و بدخواهانت را
تیغ محنت کرده قربان آتش حسرت کباب
طول عمر نوح بر ملک سلیمان وصل باد
هر دو بر تو وقف باد این بی زوال آن بی مآب
سوزنی بر پادشا گفتی دعا آمین بگوی
در دعای پادشا مزد است و در آمین ثواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عظمت و بزرگی پادشاهی به نام خسرو و عدالت او صحبت میکند. شاعر به توصیف بخت و اقبال و نیز خواب و غفلت مردم میپردازد و نشان میدهد که غفلت در عبادت و طاعت، میتواند به عواقب وخیمی منجر شود. با اشاره به تیغ و قدرت خسرو، شاعر بر این نکته تاکید میکند که او باید بر سر کمرکشها و خصمها تیغ بکشد تا بتواند امنیت و عدالت را برقرار کند. همچنین، شاعر به دو مفهوم آفتاب و سایه اشاره میکند که نمادی از قدرت و حمایت پادشاه است. در نهایت، شاعر از رحمت و عدالت خسرو سخن میگوید و دعا میکند که عمر او طولانی شود و به حکومتش برکت دهد. او همچنین بر این نکته تاکید میکند که دعا و نیایش برای پادشاه پاداش دارد و اجر دعا در خدمت به عدالت و خیر است.
هوش مصنوعی: سرنوشت و شانس در بیداری و آگاهی، شاه و فرمانروای زندگی را بر بستر خواب و ناآگاهی افراد بداقبال قرار داده است. در واقع، بخت و اقبال افراد ناامید را به خواب میکشاند و آنها را از واقعیت دور میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که در خواب غفلت به سر میبرد، ماه نو نیز مانند تیغهای خونآلود بر روی بالین حاضر میشود، همانطور که تیغ آفتاب در اوج خود است.
هوش مصنوعی: غفلت در حالی که به خداوند خدمت میکنیم، مانند سرکشی و نافرمانی از اوست. برای کسانی که در این حالت هستند، باید چیزی قاطع مانند شمشیر یا طناب برای مهار کردنشان در نظر گرفت.
هوش مصنوعی: در این جهان پرهیاهو، همانطور که خیمهای بدون طناب در معرض باد و باران است، ما نیز بدون آگاهی و هدایت درست، دچار تغییرات و نوسانات ظاهری میشویم. رفتار ما مانند آب در جریان است، اما در واقع نه باد، نه آب، بلکه خودمان هستیم که باید توانایی کنترل و ثبات را در خود پرورش دهیم.
هوش مصنوعی: تیغ پادشاه که پر از جواهر است، مانند بخت اوست که در روزها و شبها میدرخشد و هنگامی که پردهها کنار برود، نمایان میشود.
هوش مصنوعی: چون خورشید پادشاهان شرق بر تخت نشیند، سایهٔ خدای بزرگ بر سر خان تمغاج، که مالک زمینها و سرزمینهاست، خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: خورشید و سایه در کنار یکدیگر، زیبایی خاصی به شاه میبخشند، چرا که سایهی خورشید، نمایندهی قدرت و عظمت خورشید است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان آباد است، خورشید و سایه نیز وجود دارند؛ زیرا اگر خورشید و سایه نباشند، جهان ویران خواهد شد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به شخصیتی به نام خسرو اشاره میکند که با قدرت و شجاعت، بر سرزمین ایران حکومت میکند. اگر او سرزمین ایران را ترک کند و به توران برود، این احتمال وجود دارد که در راه برای دفاع از خود، با دشمنانش مبارزه کند و از شمشیر خود استفاده کند. این بیان نشاندهندهی دقت و حساسیت در مورد سرزمین و مسئولیتهای آن شخصیت است.
هوش مصنوعی: شاه در ایران و توران، دارای ثروت و سرمایهای است. این ثروت به دست آمده از جنگها و نبردهاست و در عین حال، میراثی است که از افراسیاب به او رسیده است.
هوش مصنوعی: هر جا که پادشاه بزرگ لشکری به سوی دشمن میفرستد، پیروزی و حمایت از ملک در کنار او و همصدا با او خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی که ساکنان میدان نبرد، چهرهی پیروزی و موفقیت را زینت دهند، باد میآید و پرده را از چهرهی آن برمیدارد.
هوش مصنوعی: جز دل و چشم، چیزی نمیتواند آشیانهای بسازد که به واقع آسیبزاست. بیشک، زخم و تیر به اندازه پرهای عقاب، میتواند دردناک باشد.
هوش مصنوعی: شمشیر پادشاه شرق در نبرد با دشمن، همچون دریا است و هر دریا در برابر او چیزی جز سراب نمیباشد.
هوش مصنوعی: برای درخواست عدل و انصاف از یک شاه، نیازی نیست که به او بیعدالتی نسبت دهیم. شاهی که خود انسان عادل و با انصاف است، نیاز به قضاوت نادرست ندارد.
هوش مصنوعی: شمشیر پادشاه هامون، مانند دریا از خون است و خوراک او از دل گردان به دست میآید و شراب او هم از خون است.
هوش مصنوعی: از سرزنش و تنبیه پادشاه عادل، هیچ کس را درندیش نیکو نیست. مثلاً مثل اینکه باد بد را به گوش رباب میمالند.
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از نوعی ارتباط عاشقانه است که با مقایسه زیبایی و ویژگیهای دو موجود، عشق میان یکدیگر به تصویر کشیده میشود. کبک و شاهین به عنوان نمادهایی از عشق ویس و رامین برگزیده شدهاند، در حالی که غاز و دیگر موجودات به نوعی از حالت ناز و لطافت اشاره دارند. در واقع، شخصیتهای مختلف و احساساتشان به تناسب با دیگران مورد مقایسه قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: صدای رعد و برق، آواز پادشاهی را در دشت بلند کرد و به خاطر عدالت او، در صحرا، چوپان در حال گزراندن گوسفندها بود که درندهها (گرگها) نیز در کمین بودند.
هوش مصنوعی: ای سرزمین مشرق، از عدل و انصاف تو مثل سرای سلامتی است. اگر کسی بپرسد درباره مرکز حکمرانی تو چه نظری دارم، با افتخار پاسخ میدهم.
هوش مصنوعی: شهر شما محل نیکویی و زیبایی است و برای اهل دیانت، در این دنیا جز این زیبایی و نیکویی چیز دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خدای متعال به رعیت خود رحمت و نعمت ارزانی میدارد، هرچند در زندگی تو هم نعمت و رحمت بیپایان خداوند وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر شیر بزرگ (شیر گردون) خونی از دشمنان تو نریزد، پس تو هم در خطر هستی و باید مراقب باشی، زیرا ممکن است به تو آسیب برسد و وضعیتی بدتر از آنچه تصور میکنی ایجاد شود.
هوش مصنوعی: من در شعری که مینویسم، به زبان خودم به تو میگویم و مدح تو را به گونههای مختلف و در قالبهای مختلف بیان میکنم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه والدین فرزندانم تأثیرات منفی زیادی بر من داشتند، حالا به خاطر تو به یک مادر و پدر برای بسیاری از فرزندان تبدیل شدهام.
هوش مصنوعی: وقتی که شعرهای من در ستایش تو ثابت و شکفتانگیز شود، خداوند در کتابش از روی طنز و بیارتباطی پاک خواهد کرد.
هوش مصنوعی: سلاطین نورانی و با وقار برای منبر برمیخیزند و به زیبایی سخنرانی میکنند، و من بعید میدانم که سیاهپوشان، که شاید نمادی از غم و اندوه هستند، بتوانند این کار را انجام دهند.
هوش مصنوعی: هر دعایی که در این خطبه باشد، به خاطر صلاح و بهبود ملک و سرزمین تو و فرزندانت باشد و با هم توافق کنیم که این دعا مستجاب گردد.
هوش مصنوعی: عید قربان بر تو مبارک باشد و دشمنانت به سختی و مصیبت دچار شوند، مانند قربانی که در آتش حسرت سوخته میشود.
هوش مصنوعی: به امید زندگی طولانی مانند نوح و سلطنت و قدرت مانند سلیمان، که هر دو در خدمت تو قرار گیرد؛ یکی از نظر باقی ماندن و دیگری از نظر مقام و جایگاه.
هوش مصنوعی: سوزنی به پادشاه گفت: وقتی دعا میکنی، باید بگویی "آمین"، زیرا در دعای پادشاه پاداش وجود دارد و گفتن "آمین" نیز ثواب دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.