ز روزگار به جان آمدم ز غم بشتاب
اگر بنالم جای است ازین عنا و عذاب
زمانه میدهدم گوشمال و می زندم
مگر که خیک شد ستم زمانه را دریاب
مثل زنند که شاعر دروغگوی بود
خطاست باری نزد من این مثل نه صواب
بباب مدح خداوندگار و قصه خویش
بجان پاک پیمبر که نیستم کذاب
ایا گزیده اولاد پاک پیغمبر
بجاه خویش بدین قصه برنویس جواب
رسید خیل زمستان و آن تموز برفت
که خلق زنده بی آتش همی شدند کباب
زبر و جود تو دارم تمام جامه تن
تمام بقعه و فرزند خود برونق و آب
بصدر بار تو بردارم از جهان حاجت
اگر بیک لب نان باشد و بیک دم آب
ذئاب وار بهر در نرفتم و نروم
وگر روم ز در تو منافقم چو ذئاب
تو آفتابی و مهتاب دیگران و تبش
زآفتاب توان خواستن نه از مهتاب
بتاب سال و مه ای آفتاب فضل و شرف
بر آسمان سعادت بروزگار شباب
بنای جاه تو آباد باد تا به ابد
سرای دولت اعدای تو خراب و بیاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از رنج و عذابهای زندگی و مشکلات زمانه سخن میگوید. او به ناامیدی و غم خود اشاره میکند و از حسرتهایش مینالید. شاعر بر این باور است که انتقاد از زمانه ممکن است باعث شود تا دیگران او را دروغگو بدانند، اما او به درستی خود اطمینان دارد و به خداوند و پیامبرش تکیه میکند. او به قدری از رنجهای دنیایی کلافه است که تنها به نان و آب سادهای نیاز دارد. شاعر در نهایت امید دارد که فضیلت و شرافت در عالم پایدار بماند و سرای دشمنانش خراب شود.
هوش مصنوعی: از دست روزگار به ستوه آمدهام و از شدت غم، اگر بخواهم شکایت کنم، جا برای نوشتن از این مشکلات و سختیها بسیار است.
هوش مصنوعی: زمانه به من درس سختی میدهد و مدام درد میکشد. آیا نمیتوانی ظلمهای زمان را به من نشان دهی و کمک کنی تا از این وضعیت رهایی یابم؟
هوش مصنوعی: گفتهاند که شاعر همواره دروغ میگوید، اما این عقیده اشتباه است. برای من این مثل صحیح نیست.
هوش مصنوعی: در ستایش خداوند و به بیان داستان خود، به جان پاک پیامبر که من دروغگو نیستم.
هوش مصنوعی: آیا بهترین نسل فرزندان معصوم پیامبر، با موقعیت والای خود، به این داستان پاسخ دهند؟
هوش مصنوعی: زمستان فرا رسید و تابستان رفت. مردم بدون آتش مانند کباب در حال پخته شدن هستند.
هوش مصنوعی: من از بخشش و سخاوت تو به اندازهای برخوردارم که تمام زندگی و هستیام را تحت تأثیر قرار داده است و تمام مزد و فرزندم را در این رونق و برکت میبیند.
هوش مصنوعی: اگر از دنیا چیزی برای تو بخواهم، تنها یک نان و یک جرعه آب کافی است.
هوش مصنوعی: من مانند گرگها به در نرفتم و نخواهم رفت، و اگر هم به در بروم، درونم نسبت به تو همانند گرگها دوگانه و منافق است.
هوش مصنوعی: تو خودی و درخشان همچون خورشید، در حالی که دیگران مانند ماه هستند. تو نمیتوانی از نور و گرمای ماه انتظار داشته باشی، چون تنها خورشید است که میتواند آن انرژی را ارائه دهد.
هوش مصنوعی: ای آفتاب با کرامت و امتیاز، از آسمان خوشبختی و جوانی درخشان باش و به سال و ماه بتاب.
هوش مصنوعی: آرزو میکنم که مقام و مقامتی که داری همیشه برقرار بماند و سرزمین حکومت دشمنانت همواره ویران و خالی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.